سه شنبه 04 اردیبهشت 1403 - Tuesday 23 April 2024

اصلاح طلبان و نسخه جدید عبور از بحران

اصلاح طلبان و نسخه جدید عبور از بحران

تا انتخابات اسفندماه 98 زمان زیادی باقی نمانده است. با این حال جریان اصلاحات هنوز نتوانسته است به یک اجماع کلی در رابطه با چگونگی رویکرد انتخاباتی میان نیروهای خود برسد.

 

نتیجه ائتلاف گذشته و پیش‌بینی‌های آینده، دو راهی را بر سر راه اصلاح‌طلبان قرار داده است که از یک سو آن‌ها را به سمت وحدت و ائتلاف می‌کشاند و از سوی دیگر چراغ قرمز را روشن می‌کند. آنها با توجه به مشکلاتی که پیش‌روی خود دارند خواستار فضای باز بیشتری برای انتخابات آزاد هستند.

در این بین منتقدان معتقدند :

 

اگر ائتلاف ناموفق بود و یا نتیجه دلخواه از آن خارج نشد به خاطر این است که اصلاح‌طلبان حضور در قدرت را به هر قیمتی می‌خواستند که نتیجه آن دولت و مجلسی شد که هیچ کدام از مطالبات مردمی را پاسخگو نبود.

اما خود فعالان و نخبگان فکری معتقدند :

با توجه به داشته‌ها و خواسته‌های مورد نظرشان در آن مقطع تاریخی توانستند تا حدودی به برخی از خواسته‌های خود برسند.‌

به گزارش روز نو :

در این گزارش سعی شده است با آسیب‌شناسی جریان اصلاحات از سال 76 تاکنون مشخص شود کجاها دچار خطا و لغزش شده و با توجه به ظرفیت‌های خود چرا نتوانسته نتیجه و عملکرد قابل قبولی داشته باشد. راز برخی ناکامی‌ها در اصلاح‏طلبی و یافتن متغیرهای اثرگذار بر این جریان سیاسی چیست؟ آیا مسیری که تا کنون طی شده است باید تغییر کند یا نه استراتژی‌ای که تا به حال از سوی نخبگان فکری و سیاسی این جریان در پیش گرفته شده دیگر جوابگوی فضا و پایگاه اجتماعی موجود نیست؟

 

چرخش از امر سیاسی به امر اجتماعی

به نظر می‌رسد که یکی از آسیب‌های جریان اصلاح‌طلب، صرفا محدود شدن به سیاست باشد. اصلاح‌طلبان زمانی می‌توانند چتر خود را بر تمام آحاد جامعه گسترده کنند که از اصلاحات معطوف به سیاست به اصلاحات معطوف به جامعه شیفت کنند. اصلاح‌طلبان باید فاصله انتقادی خود از دولت را حفظ کنند و اینگونه تلقی نشود که اصلاحات با به دست آوردن فرصت‌های مدیریتی، جامعه را فراموش کرده ‌است.

نباید فراموش کرد که ماندگاری اصلاحات بستگی تام به میزان ارتقایی دارد که در سرمایه اجتماعی داده است. برخی معتقدند یکی از نقدهایی که می‌توان به این جریان سیاسی وارد کرد این است که اصلاح‌طلبان هنوز تعریف و برداشت واحدی از اصلاحات و چگونگی حضور آن در حاکمیت و قدرت ندارند. نقد دیگری که به این جریان وارد است وعده‌هایی بود که نمایندگان و نخبگان اصلاح‌طلبی به جامعه و بدنه اجتماعی خود دادند که سطح انتظار مردم را بالا بردند در حالی که آنها نه توان پاسخگویی به مطالبات را داشتند و نه شرایط به صورتی بود که بتوانند مطالبه‌ای را پاسخ بدهند که نتیجه آن‌ کاهش آستانه تحمل مردم بود.

آیا اصلاح‌طلبان باید خانه تکانی جدی داشته باشد و یا شیفت یا چرخش اصلاحات از امر سیاسی به امر اجتماعی صورت بپذیرد؟  اسماعیل گرامی‌مقدم، فعال سیاسی اصلاح‌طلب در‌این‌باره به «ابتکار» می‌گوید: نقد درونی مهم‌ترین اقدامی است که در این شرایط باید به صورت جدی دنبال شود. اگر واقعا چنین امری به صورت جدی دنبال شود اصلاح‌طلبان بیشترین راه را برای برون‌رفت از این فضا رفته‌اند.

نقد درونی اولین قدم اصلاح‌طلبان برای رسیدن به هدف است

این فعال سیاسی در رابطه با اینکه اصلاحات در حال حاضر با چه موانعی برای اجرایی شدن مطالبات مردم مواجه است، می‌گوید:

برخی از موانع به عملکرد خود اصلاح‌طلبان هم مربوط بوده است و درواقع به عملکرد آنها وابسته است. اینکه آیا اصلاح‌طلبان برای آسیب‌شناسی این موانع تاکنون این جسارت را داشته‌اند که یک بررسی کافی در این رابطه داشته باشند یا خیر، که پاسخ منفی است.

یعنی ما تا به حال نتوانسته‌ایم یک آسیب‌شناسی منسجم و مدون داشته باشیم. هیچ کدام از طیف‌ها و حتی بزرگان اصلاحات تاکنون زمینه پرداختن به آسیب‌ها را فراهم نکرده‌اند. درواقع تا این لحظه هیچ‌گونه آسیب‌شناسی درونی از سوی این جریان سیاسی در رابطه با عملکرد خود صورت نگرفته است. ولی به صورت عملی گام‌هایی برداشته شده است.

وی می‌افزاید:

در انتخابات 92 با درس گرفتن از گذشته تلاش شد برای رسیدن به اهداف خود در‌مورد یک کاندیدا ائتلاف کنیم. هر‌چند بعدها آن کاندیدای مورد حمایت اصلاح‌طلبان، با عملکرد خود و پشت کردن به وعده‌های خود به اصلاحات‌ لطمه‌های زیادی را وارد کرد. بنابراین همین ائتلاف نیز خودش به صورت جداگانه یک بحث خیلی مهم است و باید دلایل چنین برخوردهایی نسبت به جریان اصلاحات آسیب‌شناسی شود.

بنابراین حتی نوع ائتلاف و چگونگی آن باید از سوی این جریان آسیب‌شناسی شده تا در آینده دیگر شاهد این اتفاقات نباشیم.
این فعال سیاسی تصریح می‌کند:

می‌توان برای مثال شورای عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان که همه گروه‌ها در آن حضور دارند، یک کارگروهی به نام آسیب‌شناسی برای چنین مواردی داشته باشد. البته اخیرا این کار گروه به نام تعامل در شورای سیاستگذاری ایجاد شده است اما هنوز در ابتدای کار است.

اصلاح‌طلبان هرگز حاضر به ارزیابی عملکرد خود نشدند

سخنگوی حزب اعتماد ملی ادامه می‌دهد:

واقعیت این است که ما از سال 76 به این طرف هرگز نخواستیم عملکرد خود را ارزیابی کنیم. باید ببینیم ما چه سهمی در برآورده نشدن مطالبات مردمی داشتیم و در مقابل حاکمیت نیز چه سهمی از برآورده نشدن مطالبات مردمی و اصلاح‌طلبان داشته است. درواقع ما نه هیچ وقت انتخابات مجلس هفتم را ارزیابی کردیم و نه انتخابات سال‌های 84 و 88 ریاست‌جمهوری را ارزیابی و آسیب‌شناسی کردیم. همین امر هم در انتخابات سال‌های 92 و 96 دوباره تکرار شد. اصلاح‌طلبان هیچگاه آن را آسیب‌شناسی و یا حتی ارزیابی نکردند.

این فعال سیاسی می‌افزاید:

در حقیقت آنچه اصلاح‌طلبان از خود به جای گذاشتند کارنامه پر فراز و نشیبی است که همه اینها را می‌توان در رفتار سلبی اصلاح‌طلبان تجمیع کرد، به این دلیل که حاکمیت هم به آنها اجازه بیشتر و پررنگ‌تر را در قدرت نمی‌دهد و نیز مانع ورود افراد موثر این جریان در قدرت می‌شود. دستگاه‌هایی که مسئولیت بررسی صلاحیت‌ها را دارند با محدودیتی که برای اصلاح‌طلبان به وجود می‌آورند باعث می‌شوند در شهرستان‌ها و حتی در سطح ملی یکی از موانع حضور تمام و کمال اصلاح‌طلبان در قدرت باشند.

در شرایط کنونی که 8 ماه تا انتخابات اسفندماه مجلس فاصله داریم و همچنین انتخابات 1400 را پیش‌رو داریم نیازمند یک آسیب‌شناسی جدی هستیم. باید نقد از عملکرد اصلاح‌طلبان توسط خود این جریان جسورانه صورت بگیرد و هر جایی که اشتباهی رخ داده است اصلاح شود.

اصلاح‌طلبان بین دوراهی حفظ وضع موجود و تغییر آن قرار دارند

چرا اصلاح‌طلبان تاکنون نتوانسته‌اند یک آسیب‌شناسی جدی در رابطه با عملکرد خود داشته باشند؟

مهدی مطهرنیا، استاد دانشگاه و فعال سیاسی دراین‌باره می‌گوید:

روند شکل‌گیری احزاب در ایران طبیعی نیست و بیشتر ترکیبی است تا تکمیلی. اصلاح‌طلبان بیش از آنکه به پایگاه اجتماعی خود تکیه داشته باشند خواهان حفظ وضع موجود و ماندن در قدرت هستند.

این استاد دانشگاه می‌گوید:

ما ابتدا باید جریان سیاسی را تعریف کنیم سپس آن را آسیب‌شناسی کنیم. جریان روند را دربرمی‌گیرد اما در ایران روندها طبیعی نیستند بلکه تاسیسی هستند. روندها در کشور ما تکمیلی نیستند بلکه ترکیبی هستند. بر همین اساس احزاب در جامعه براساس طبقات مختلف و از درون آن شکل و محتوا نمی‌پذیرند‌ بلکه بیشتر از بافت نوعی تولید آسیایی در مقام تشبیه برخوردارند.

یعنی احزاب در ایران بیشتر احزاب آسیایی محسوب می‌شوند‌ که متوجه ایجاد فضای سیاسی اقتدارگرا در وجه مثبت و تمامیت‌خواه در وجه منفی هستند. به واسطه همین وضعیت موجود در ایران احزاب بیش از آنکه از دل مردم برخیزند و نماینده طبقات گوناگون باشند بیشتر از درون جغرافیای هیئت حاکمه برمی‌خیزند. حکومت در واقع شکل‌دهنده و محتوا‌بخش به این احزاب است و در این صورت ریشه‌های حکومتی پیدا می‌کنند.

وی می‌افزاید:

اصلاح‌طلبان به عنوان حامی اصلاحات و ‌رفرم مطرح می‌شوند که ‌رفرم یک نوع انقلاب کاخی است. به معنای دیگر این اصلاح‌طلبان هستند که در درون کاخ قرار دارند و از درون آن به معنای استعاره‌ای آن در هیئت حاکمه جای می‌گیرند.

به خاطر جایگاه حکومتی و حاکمیتی که دارا هستند در پی ایجاد ‌رفرم یا اصلاح بر می‌آیند. لذا پایگاه‌های احزاب در ایران بیشتر از آنکه در درون مردم و از متن مردم برخیزد از درون حکومت برخاسته و تلاش می‌کنند که فضاهای سیاسی گوناگون را به سمت نوعی فرصت‌سازی سوق داده و از آن بهره ببرند.

لذا احزاب و حرکت احزاب از درون جامعه ملی پشتیبانی نمی‌شود و تا زمانی که نظام حکومتی پذیرنده آنها باشد می‌توانند ادامه راه بدهند یا آنکه اگر پایگاهی در نظام حکومتی داشته باشند می‌توانند اصلاحاتی را به انجام برسانند.

این استاد دانشگاه تصریح می‌کند:

لذا این معانی تا حدود زیادی باید مورد توجه قرار بگیرد، در غیر این صورت هیچ کدام از احزاب و جریان‌ها نمی‌توانند به نقد خود بپردازند چون ریشه‌های شکل‌گیری خود را به خوبی در موضع نظام حکومتی می‌شناسند.

لذا پیش از آنکه به نقد و بازآفرینی نقش خود در یک نظام اجتماعی بپردازند بیشتر به دنبال آن هستند که خود را در نظام حکومتی و پایگاه قدرت حکومت در بافتار سیاسی حفظ کنند. وی اضافه می‌کند: اصلاح‌طلبان اگر چه تلاش می‌کنند سخنگوی درخواست‌های مردم برای تغییر و تحولات مورد نیاز باشند اما تغییر و تحولاتی را دنبال می‌کنند که منجر به استحکام بیشتر وضع موجود شود.

مطهرنیا با بیان اینکه دو واژه در ادبیات سیاسی وجود دارد که تحت عنوان انقلاب کاخی از آن یاد می‌کنند، می‌گوید:

یکی کودتا است که همراه با خشونت است و دیگری ‌رفرم. اما در هر دو اینها پایگاه اصلی قدرت خود برای ایجاد تغییر و ‌رفرم در قدرتی نهفته است که از طریق حضور آنها در ساختار و بافتار حکومت ایجاد شده است. لذا اصلاح و ‌رفرم از بالا به پایین صورت می‌گیرد.

بنابراین این گروه‌ها نمی‌توانند مدعی این باشند که از درون نیروهای اجتماعی برخاسته‌اند و نماینده آنها هستند اما می‌توانند بگویند که دارای پایگاه قدرت حکومتی بوده‌ و به واسطه آن زمینه‌ساز ایجاد تغییر به نفع نیازهای کنونی و خواسته‌های آینده نیروهای اجتماعی هستند. لذا اینها بیشتر سخنگوی نهادهای مدنی و اجتماعی در درون حکومت هستند.

اصلاح‌طلبان تحول‌خواه به دنبال حفظ منافع ملی و نظم قانونی مستقر هستند

وی اضافه می‌کند:

به همین دلیل است که مفهوم اصلاح‌طلبی با دولت اصلاحات در ایران بعد از انقلاب اسلامی چهره نشان می‌دهد و به عنوان یک چهره موثر خود را به نمایش می‌گذارد. از این جهت است که صحبت‌های او از دورن جامعه متوجه قانون اساسی به عنوان رکن اساسی انقلاب اسلامی، بتواند در عین حالی که حفظ نظام جمهوری اسلامی را به عنوان ستون فقرات اصلاحات مطرح می‌کند، به نوعی اصلاحات دست بزند که بتواند نظام را در مسیر ایجاد فضای مناسب برای ماندگاری و بهره‌مندی بیشتر قرار دهد.

لذا شما نمی‌توانید اصلاح‌طلبان را از منظر پایگاه اجتماعی کاملا در نیروهای اجتماعی قرار دهید. زمانی می‌توانید آنها را از این دریچه بنگرید که آنها بی‌محابا به نقد وضع موجود بپردازند و از طریق پایگاه اجتماعی تغییرات را انجام دهد. آنگاه دیگر باید اصلاح‌طلبان را تحول‌خواه دانست که از یک سو به دنبال حفظ منافع ملی و نظم قانونی مستقر هستند اما با تکیه بر نیروهای اجتماعی و شیوه‌های مسالمت‌آمیز مدنی از حمایت پایگاه نیروهای موجود در طبقات مختلف جامعه برخوردار شده و بدین ترتیب به دنبال اهداف تغییر‌دهنده حرکت می‌کنند.

اصلاح‌طلبان باید در این مسیر مورد تعریف و توجه قرار گیرند که در ادبیات سیاسی پایگاه اصلی عظیمت آنها برای تغییر نه در درون نیروهای اجتماعی‌ بلکه در درون هیئت حاکمه قرار داشته است.

این استاد دانشگاه تصریح می‌کند:

در شرایط فعلی بخش مهمی از اصلاح‌طلبان جوان، گرایش شدیدی به تحول‌خواهی نشان می‌دهند. آنها بیشتر تلاش دارند خود را در پایگاه‌های اجتماعی به واسطه رشد فناوری‌های ارتباطی قرار داده و با تکیه بر نیروهای اجتماعی و بسیج اراده آنها در حوزه سیاسی، وارد عمل شوند.

به همین خاطر اصلاح‌طلبان کلاسیک و سنتی مرزهای خود را آرام آرام با اصلاح‌طلبان مدرن و تحول‌خواهان مشخص‌تر می‌بینند و اکنون ما شاهد شکل‌گیری امواج اصلاح‌طلبی مدرن و تحول‌خواهی هستیم. در گام سوم نیز بخشی از همان نیروها در حوزه دموکراسی‌خواهی وجود دارد که فعالیت‌شان نسبت به گذشته گسترده‌تر و پایگاه خود را در بافت موقعیتی ناشی از گذار به اتاق شیشه‌ای می‌بینند.

جامعه به دنبال جریان‌‌های جدید است

وی می‌افزاید:

اصلاح‌طلبان کلاسیک بر این اعتقاد هستند که اگر از حاکمیت و حکومت فاصله بگیرند عمق استراتژیک اثرگذاری خود را از دست می‌دهند. آنها نمی‌خواهند خود را از جغرافیای حکومت و حاکمیت جدا کنند. اینجا نیروهای اجتماعی دیگر به اصلاح‌طلبان کلاسیک به عنوان نماینده خود در ایجاد تغییر، نمی‌نگرند‌ که همین امر موجب شد رئیس دولت اصلاحات بیان کند که دیگر تکرار می‌کنم نمی‌تواند اثر چندانی بر جایی بگذارد.

این گذاره‌ها را اگر در کنار همدیگر قرار دهیم می‌بینیم که در جریان ‌اصلاح‌طلبی هم انشقاق‌های خاص خود در حال بروز و ظهور است و جامعه به دنبال جریان‌سازی‌ها و جریان‌پروری‌های دیگر در حال حرکت است.

این فعال سیاسی می‌گوید:

برای جلوگیری از این انشقاق اصلاح‌طلبان باید تکلیف خود را با وضعیت کنونی مشخص کنند. یعنی یا باید وضع موجود را نقد کنند یا اینکه در‌صورت پذیرش آن تضعیف این جریان در بین پایگاه اجتماعی را بپذیرند. لذا این موجب اصطکاک میان اصلاح‌طلبان و نظام حکومتی می‌شود.
اصلاح‌طلبان در حال حاضر در یک پارادوکس قرار دارند. نمی‌توانند هم از وضع موجود حمایت کنند و هم نیروهای اجتماعی خود را حفظ کنند.

 

وی تصریح می‌کند:
زمانی که مردم به آنها رای می‌دهند اما اصلاح‌طلبان قادر به ایجاد تغییر نیستند و یا اجازه تغییر ندارند نتیجه آن تضعیف پایگاه اجتماعی آنها می‌شود. مگر اینکه اصلاح‌طلبان مدرن و تحول‌خواه کاملا از حکومت کنار کشیده و به درون نیروهای اجتماعی آمده و خواهان تغییر وضع موجود توسط نیروهایی شوند‌ که در درون ساختار و بافتار قدرت می‌توانند تغییر ایجاد کنند. که اگر این امر صورت بگیرد و ایجاد تغییر کنند اصلاح‌طلبان مدرن به اهداف خود رسیده و اگر هم نتوانست، دیگر انسداد تغییر و ایجاد تحول به نام آنها نوشته نخواهد شد.
منبع : روز نو

مطالب مرتبط

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *