جمعه 10 فروردین 1403 - Friday 29 March 2024

مشق‌ها رو بنویسیم یا نه؟

مشق‌ها رو بنویسیم یا نه؟
نتایج پژوهش‌ها درباره تاثیر انجام تكلیف درسی بر پیشرفت دانش‌آموزان، حقایق جالبی از پیامدهای شیوه سنتی پرداختن به درس و مشق را برملا كرده است.

پرداختن به موضوع تكالیف درسی همیشه دغدغه صاحب‌نظران حوزه‌ كودك و نوجوان بوده است. یك سر این داستان را می‌توان در فیلم‌های «مشق شب» و «خانه دوست كجاست» از عباس كیارستمی دید كه با نگاه هنرمندانه‌اش به زیبایی به آن پرداخته است. سال گذشته نیز، با توجه به دغدغه شخصی وزیر وقت آموزش و پرورش در خصوص لزوم تغییر سیاست آموزش و پرورش به سوی حذف تكالیف درسی، این مساله داغ و جنجال‌برانگیز شده‌بود.

بسیاری از ما و اولیای دانش‌آموزان امروز كه روز و شب دوران كودكی‌شان با نوشتن مشق‌ها و انجام تكالیف سنگین درسی گذشته و اثرش را بر پیشرفت تحصیلی خود دیده‌اند، همچنان معتقدند بچه‌ها بعد از برگشت از مدرسه باید فورا مشغول درس و مشق شوند.

بچه را كه نباید لوس بار آورد! هم خود ما و هم پدر و مادرهایمان با همین شیوه صدها سال درس خوانده و جواب گرفته‌اند. این همه دكتر و مهندس سال‌ها در مدرسه مشق نوشته‌ و در دانشگاه درس خوانده‌اند كه به اینجا رسیده‌اند. با كم‌ كردن از تكالیف بچه‌ها در مدرسه مشكلی حل نمی‌شود جز این‌كه مسؤولیت‌ناپذیر و بازیگوش بار بیایند! اما آیا واقعا انجام «تكلیف درسی» (Homework) برای صدها سال نتیجه‌بخش بوده است؟

بررسی این موضوع شاید برای ما مقوله تازه‌ای باشد، اما پژوهشگران فراوانی تاكنون در نقاط دیگر دنیا به آن پرداخته‌اند. یادمان باشد كه روزگاری نه‌چندان‌دور، تنبیه بدنی نیز بخشی جدایی‌ناپذیر از آموزش بود. در آن زمان اغلب معلمان (و حتی برخی از والدین) معتقد بودند تنبیه بدنی دانش‌آموز، می‌تواند جلوی بازیگوشی او را بگیرد و او را در درس‌خواندن جدی‌تر كند! اما بین این تصورات خیالی و واقعیت‌های جامعه تفاوت وجود دارد.

پژوهش درباره تأثیر تكالیف درسی، دست كم به ابتدای قرن بیستم میلادی برمی‌گردد و جالب این كه هیچ‌وقت نتایج این مطالعات منجر به حكم قطعی‌ای نشده است. به‌عنوان نمونه بد نیست نگاهی بیندازید به مقاله اولریش تراوتین (Ulrich Trautwein) و اولاف كلر (Olaf Köller) با این عنوان: «رابطه تكلیف درسی و موفقیت؛ همچنان یك معما»! آنها توضیح داده‌اند با وجود سابقه طولانی تكلیف درسی در مدارس، تأثیر مثبت آن در بهترین حالت تنها در شرایط خاصی پذیرفته شده است. از طرفی پژوهش در این زمینه به شدت به سن دانش‌آموزان و تعریف ما از موفقیت تحصیلی وابسته است. بنابراین نمی‌توان به دنبال یك حكم كلی بود.

به صورت خلاصه چیزی كه امروزه می‌دانیم این است كه تكلیف درسی، در میان نوجوانان (۱۲ تا ۱۸ ساله) احتمالا مفید است و می‌تواند مهارت‌های درسی را افزایش دهد، اما در میان كودكان (زیر ۱۲ ساله) این‌طور نیست. بلكه تا حدی منجر به ضعف تحصیلی می‌شود.

به طور كلی هفت دلیل برای تجویز تكالیف درسی مطرح می‌شود:

۱- تمرین بیشتر كه لازمه یادگیری بهتر است.

۲- مشاركت جدی‌تر دانش‌آموزان در روند تحصیلی.

۳-ایجاد بستری برای ارتباطات فرزندان با والدین در منزل.

۴- منظم و قاعده‌مند كردن روند تحصیلی دانش‌آموزان.

۵- افزایش روابط عمومی دانش‌آموزان.

۶- تنبیه دانش‌آموزانی كه درسشان ضعیف است.

در میان این اهداف، معمولا تأكید بیشتر روی پیشرفت دانش‌آموزان است. اپستِین (Epstein) و جویس (Joyce) در مقاله‌ای كه در سال ۱۳۶۷/ ۱۹۸۸ منتشر شد، این پرسش را بررسی كردند كه آیا ارائه تكالیف موجب پیشرفت درسی دانش‌آموزان می‌شود؟ در این مقاله اطلاعات مربوط به ۱۶ مدرسه در مریلند، از حیث حجم تكالیف درسی و میزان موفقیت دانش‌آموزان در ریاضیات و خواندن متن بررسی شده بود. نتیجه‌ای كه آنها در چكیده مقاله‌یشان بیان كردند، بسیار ساده و سرراست بود: «ارتباط بین تكلیف و موفقیت درسی، به اندازه‌ای نیست كه بتوانیم بفهمیم چه موقع تكلیف درسی برای آموزش مؤثر است. از نظر ما معلوم نیست كه افزایش تكالیف درسی، مفید است یا نه». این تنها مقاله‌ای نیست كه این سوال را بررسی كرده و به چنین نتیجه‌ای رسیده‌است.

رابطه استرس و تكلیف درسی

از طرف دیگر نتایج تحقیقات نشان می‌دهد تكالیف درسی، استرس را در میان دانش‌آموزان و والدینشان افزایش می‌دهد و باعث می‌شود وقت كمتری برای سایر فعالیت‌ها (مثل خواب، ورزش، بازی و …) داشته باشند. خود این موضوع به عقیده برخی صاحب‌نظران دلیل كافی برای لزوم كاهش حجم تكالیف است. ضمنا می‌دانیم حجم بالای تكلیف درسی (بیش از یك یا یك و نیم ساعت) در همه سنین نتیجه بدتری دارد. یك نكته جالب دیگر این است كه معمولا دانش‌آموزان ضعیف‌، سود بیشتری در مقایسه با دانش‌آموزان قوی‌تر، از تكلیف درسی می‌برند. اما در عمل معمولا به دانش‌آموزان قوی‌تر تكالیف بیشتری داده می‌شود.

نتایج پژوهشی كه سال ۱۳۷۱/ ۱۹۹۲ توسط چونگ و لیونگ نگای (Cheung & Leung-Ngai) بین نزدیك به ۲۰۰۰ دانش‌آموز هنگ‌كنگی انجام شد، نشان داد انجام تكلیف درسی نه‌تنها باعث ایجاد استرس و اضطراب می‌شود، بلكه مشكلات جسمی‌ای مانند سردرد و دل‌درد را هم در دانش‌آموزان ایجاد می‌كند. دانش‌آموزانی كه به دلیل انجام ندادن تكالیف، توسط والدین یا دوستانشان تحقیر یا مؤاخذه شده‌بودند، بیش از دیگران علائم افسردگی داشتند و ۲/۲ درصد دانش‌آموزان گفته‌بودند به این دلیل «همیشه» به خودكشی فكر می‌كنند.

حاصل پژوهش دیگری كه شركت مِت‌لایف (MetLife) در سال ۱۳۸۶/ ۲۰۰۷ روی دانش‌آموزان آمریكایی انجام داد، نشان دادند ۸۹ درصد این دانش‌آموزان استرس ناشی از تكالیف درسی را حس می‌كنند. در این میان ۳۴ درصد این فشار را «زیاد» یا «خیلی زیاد» اعلام كرده بودند. این استرس در میان دانش‌آموزان دبیرستانی بیشتر آشكار بود و بین بسیاری از آنها به بی‌خوابی منجر شده‌ بود.

ارتباط با بروز مشكلات خانوادگی

پژوهش كوهن (Kohn) در سال ۱۳۸۵/ ۲۰۰۶ ادعا كرد تكالیف درسی از عوامل مشكلات خانوادگی است و كیفیت زندگی خانواده‌ها را كاهش می‌دهد.

گالوی، كونر و پاپ (Galloway, Conner & Pope) در سال ۱۳۹۲/ ۲۰۱۳ به سراغ ۴۳۱۷ دانش‌آموز دبیرستانی آمریكایی در مدارس خاص رفتند و متوجه شدند این دانش‌آموزان بیش از سه ساعت در روز به انجام تكالیف درسی می‌پردازند. ۷۲ درصد این دانش‌آموزان دچار استرس تكالیف درسی بودند و در ۸۲ درصد آنها علائم بیماری‌های جسمی دیده می‌شد. این دانش‌آموزان به طور میانگین شش ساعت و ۴۸ دقیقه می‌خوابیدند كه كمتر از میزان استاندارد و توصیه شده خواب برای آنهاست. این مساله تناقض جالبی را نشان می‌دهد: معمولا دانش‌آموزانی كه درسشان ضعیف است رها می‌شوند، در حالی كه اتفاقا آنها به تمرین بیشتر برای پیشرفت نیاز دارند. اما وقتی دانش‌آموزی نمرات خوبی دارد به مدارس خاص و ویژه می‌رود و از او خواسته می‌شود تكالیف بیشتری انجام دهد.

نتیجه‌ای كه دنیا به آن رسیده

اكنون باوجود این‌كه پژوهشگران قبول دارند تكلیف درسی برای دانش‌آموزان متوسطه اول و دوم (و نه دوره ابتدایی) می‌تواند تا اندازه‌ای مفید باشد، اما توجه ما را به زوایای دیگری از آن، مانند حجم بالا و میزان استرس و فشار تكالیف درسی جلب كرده‌اند. معروف است كه آمریكایی‌ها در دوران جنگ سرد، با هدف پیشتازی علمی به دانش‌آموزانشان فشار زیادی می‌آوردند و از آنها تكالیف زیادی می‌خواستند. اما با پایان جنگ سرد در اوایل دهه ۱۳۷۰/ ۱۹۹۰ متوجه اشتباهشان شدند و این تب در میانشان فروكش كرد.

مدارس اروپایی نیز امروزه به پیروی از سنت تحصیلی كشورهای اسكاندیناوی، نسخه‌های بسیار به‌روزتری برای آموزش در پیش گرفته‌اند و دیگر خبری از تكالیف درسی به شیوه قدیمی نیست.معمولا وقتی درباره وضعیت آموزش و پرورش در ایران صحبت می‌شود، تصور می‌كنیم تعدادی مدیر عالی‌رتبه با تصمیم‌گیری‌هایشان نقش اساسی را ایفا می‌كنند، اما یادمان نرود كه بخشی از ماجرا مربوط به انبوه معلمان و والدین است. معلمان و والدین هستند كه گاهی بیش از حد به دانش‌آموزان فشار می‌آورند یا رقابت درسی و تحصیلی را برای او به یك رقابت مرگ و زندگی تبدیل می‌كنند.

امروزه در مدارس ابتدایی ما سنجش توصیفی جایگزین نمره‌دهی‌های عجیب پیشین (با دقت ۲۵/۰ از ۲۰ نمره) شده‌است. این مساله واقعا گام مثبتی به سمت جلو است. اما به شرطی كه معلمان و والدین نیز به خوبی با آن همراه شوند. هنوز بعضی از والدین به معلم فرزندشان می‌گویند: «نمره فرزندم را گوشه برگه بنویس تا خودم در جریان باشم.» این حرف‌ها نشان می‌دهد هنوز ذهن‌ اغلب ما با همان نگاه‌های قدیمی به مساله آموزش و پرورش نگاه می‌كند. امیدوارم این اطلاعات برای كسانی كه دلسوزانه به موضوع نگاه می‌كنند، مفید باشد و در ایران نیز شاهد نگاه عمیق‌تری به این مساله باشیم.

منبع : مقاله اولریش تراوتین (Ulrich Trautwein)

مطالب مرتبط

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *