شنبه 01 اردیبهشت 1403 - Saturday 20 April 2024

نقش نهاد مرجعیت و روحانیت شیعه در گفتمان مشروطه خواهی ایران

نقش نهاد مرجعیت و روحانیت شیعه در گفتمان مشروطه خواهی ایران

 

 

 

 

محمد بیدگلی

صادق زیباکلام **

 

چکیده:

به رغم بنیادهای متباین دین و دولت، با برآمدن صفویه به عنوان نخستین دولت ملی در ایران که به پیوند دین و دولت منجر گردید، بنیادهای سلطنت از مشروعیتی دینی برخوردار گشتند و روحانیت و علمای شیعه نیز در این جایگاه از نقشی بنیادین در ترويج فرهنگ تشيّع، بسترسازي براي عمل به قوانين و احكام فقهي شيعه، احياي امر به معروف و نهي از منكر، تأمين مصالح عامّه و دفاع از حقوق مردم و سرانجام تعميق و بسط مباحث علمي در تمامی حوزه‌هاي علمي و تمدن عظيم ايراني ـ اسلامي مشارکت نمودند؛ تا جایی‌که روحانیت توانست با تاسیس نهاد مرجعیت به نیرویی سیاسی تبدیل گردد. علیرغم پیوندهای تنش‌زای این دین و سلطنت، اما این نيروي سياسي با منشأ مشروعيت مجزا از سلطنت تا دوره‌ی قاجاریه کارویژه‌های خود را در حوزه‌ی عمومی-سیاسی ایران تداوم بخشید؛ اما با انقلاب مشروطه و نقش فعالی که درآن ایفا نمود به بازخوانی در گفتمان تجدد اسلامی کمک شایانی نمود؛ تا جایی‌که از طریق ایجاد چالش در نظام سلطنتی در انقلاب بعدی ایران و در قالب گفتمان بازگشت به خویشتن اسلامی، خود به تنهایی دست به نوسازی انقلابی زد. مقاله حاضر با نگاهی اجمالی به نقش نهاد مرجعیت و روحانیت شیعه در گفتمان مشروطه خواهی ایران از طریق روش اسنادی پرداخته است.

واژگان کلیدی

انقلاب مشروطه ،روحانیت ، مذهب تشیع ، حوزه های علمیه ، نهاد مرجعیت

*( نویسنده مسئول ) دکترای علوم سیاسی و مدرس دانشگاه پیام نور پیشوا ( mohammad.bidgoli@yahoo.com   )

**عضو هیات علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران ( zibakalam1@yahoo.com  )

 

مقدمه

از جمله موضوعاتی که کمتر کسی در اهمیت آن تردید روا داشته و نقش بی بدیل و تاریخ ساز آن را در تحولات شگرف و بی سابقه ایران را انکار نموده، وقوع انقلاب مشروطه در آغاز قرن بیستم میلادی است که انبوهی از موضوعات و مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را که تماما برای جامعه ایران تازگی داشتند به ارمغان آورد. بررسی ابعاد مختلف این پدیده یگانه و استثنایی تاریخ معاصر از سوی اندیشمندان، صاحبنظران و تحلیل گران مسائل ایران به وفور مورد توجه قرار گرفته است که در پژوهش حاضر نیز به دلیل علاقه مندی نگارنده به این حوزه تحقیقات تلاش شده تا برخی مسائل مهم آن باز و در آن تامل و تفحص شود.

در فرهنگ ما ایرانیان روحانی به عالمان علوم دینی که اهل مسائل روحی و معنوی هستند اطلاق می شود که غالبا به لباس خاصی ملبس هستند. این لباس، رسالت و تکالیف الهی را به صاحبان آن تکلیف می کند ، در نتیجه انتظار می رود که آنان به عنوان افراد متعهد و متقی ، مبلغ و مروج دین و ارشاد کننده مردم در مسیری باشند که وحی توصیه کرده است . روحانی همچنین می کوشد به پیروی از امامان در تمامی شئون سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی جامعه ارزشهای مذهبی – اسلامی را حاکم کند ، بدین ترتیب روحانی بر اساس نقشی که در جامعه ایفا می کند به مثابه یک نهاد اجتماعی تلقی می شود. خلاصه آنکه روحانیت تشیع ، امر حکومت و دخالت در سیاست را امری دور از صلاحیت ذاتی خود نمی داند ، بلکه به صراحت مدعی و رقیب هر حکومتی است(آل احمد، 1358 : 33 )

پس می توان گفت روحانیون از عوامل موثر ساخت قدرت سیاسی می باشند و لذا با برخورداری از ویژگیهایی توانستند در حرکتهای ضد حکومتی و ضد خارجی نقش تعیین کننده ای داشته باشند. این مقاله به روش اسنادی به نقش نهاد مرجعیت و روحانیت شیعه در گفتمان مشروطه خواهی ایران می پردازد.

زمینه های شکل گیری انقلاب مشروطه

حکومت مشروطه به حکومتی گفته می شود که در آن، اختیار شاه و دربار محدود شده و روابط دولت و ملت در چارچوب خاصی بر طبق قانون اساسی معین می شود. جنبش مشروطه مردم ایران، جنبشی بود برای محدود کردن سلطنت و استبداد و تحقق حکومت قانون، چرا که بی قانونی و ناامنی در کشور بیداد می کرد. هر یک از اوامر پادشاه، حکام، شاهزاده ها و غیره برای کشور، قانون محسوب می شدند. جان و مال و ناموس و امنیت کشور در گرو اراده ملوکانه و نزدیکان به حکومت بود و هیچ دستگاهی برای رسیدگی وجود نداشت. به طور اجمال، علل شکل گیری انقلاب مشروطه را می توان به دو بخش داخلی و خارجی تقسیم کرد.

الف. عوامل داخلی شکل گیری نهضت مشروطه

به طور اجمال می توان از عوامل داخلی نهضت مشروطه به موارد ذیل اشاره داشت :

  • مبارزات و اندیشه های سید جمال الدین اسدآبادی در ایجاد اتحاد بین دنیای اسلام
  • خطر تسلط و تجاوز دولت های استعماری انگلیس و روسیه برای کسب امتیازات
  • تحصن عده ای از روحانیان و مردم در حرم حضرت عبدالعظیم در 7 رمضان 1284
  • الهام پذیری از تفکر ضداستبدادی و ضد استعماری اسلام با پرچمداری روحانیت

ب. عوامل خارجی شکل گیری نهضت مشروطه

به طور خلاصه می توان از عوامل خارجی نهضت مشروطه به ارتباط تحصیل کردگان و تجار ایرانی با کشورهای اروپایی، شکست روسیه از ژاپن، اعزام دانشجویان به خارج، مشروطیت ژاپن، سلطه بیگانگان بر اقتصاد کشور و تاثیرات فکری انقلاب فرانسه اشاره داشت.

نتیجه اینکه پس از مبارزات پیگیر و مستمر مردم، روحانیت، روشنفکران و آزادی خواهان در روز 14 مرداد 1248 شمسی، مظفرالدین شاه نخستین فرمان مشروطیت را امضا کرد و این کار باعث شد برای اولین بار در تاریخ ایران، قدرت پادشاه محدود و مشروط شود. در فرمان جدید که چند روز بعد، یعنی در تاریخ 18 مرداد 1248 شمسی صادر شد، عبارت «منتخبین ملت» نیز آمده بود و به این ترتیب، دستور نهایی مشروطیت و تشکیل مجلش شورای ملی، داده شد.

حکام نامشروع و قیام شیعیان :

پس از رحلت حضرت رسول اکرم (ص) به بعد شیعیان اثنی عشری فقط امامان خود را یگانه منادیان مشروع و راستین دین اسلام می دانسته اند و حکومت تمام خلفا ، سلاطین و حکامی را که از آن زمان به بعد بر مسند قدرت نشستند ، حکومت نامشروع می دانسته اند . شیعیان تا امامان حضور داشتند به دستور آنان رفتار می کردند ، ولی پس از غیبت کبری به دو گروه فکری تقسیم شدند : گروهی که اعتقاد داشتند باید در غیاب امام دوازدهم با این حکام نامشروع سازگاری کرد و صبر و تحمل پیشه نمود و انتظار کشید تا امام زمان ظهور کند ، گروه دیگر اعتقاد داشتند که با حکام غاصب باید مبارزه کرد و پیشوایان دین در غیاب امام دوازدهم نایب عام امام غایب هستند و وظیفه دارند رهبری مردم را در قیام علیه حکام ستمگر به دست گیرند . قیام های شیعیان از ابتدا تا به امروز همگی از طرف طرفداران مبارزه با حکام ستمگر صورت گرفته است و به همین دلیل در این چهارده قرن ، پیشوایان دین ( علمای مبارز ) از هر موقعیتی که بر ایشان فراهم شده ، برای سرنگونی این حکومتهای نامشروع استفاده کرده اند که می توان از قیام مختار ثقفی ، قیام زید پسر امام زین العابدین ، قیام ابو مسلم خراسانی و …. و در انتها قیام امام خمینی ( ره ) نام برد .

 

ویژگیهای روحانیون :

در تاریخ سیاسی و مذهبی ایران روحانیون با برخورداری از چند ویژگی توانستند در حرکتهای ضد حکومتی و ضد خارجی نقش تعیین کننده ای داشته باشند که عبارتند از :

  • روحانیون در مقایسه با سایر اقشار و نیروهای اجتماعی و تشکلهای سیاسی ، سازمان یافته ترین و منجسم ترین نیروهای اجتماعی جامعه ایران را تشکیل می دهند . روحانیون از دیرباز دارای سازمان نسبتا استوار و سلسله مراتبی بودند و با داشتن رفتار  مصالحه جویانه و روابط و همبستگیهای داخلی ، در برابر نظام سیاسی با استقلال عمل می کرده اند . روحانیون منابع قدرت متعددی داشتند . روحانیون از مساجد ، حسینیه ها ، مراکز متبرکه و بسیاری از مؤسسات و انجمن های اسلامی به مثابه کانون تجمع و ابراز خواسته های مردم و همچنین بسیج سیاسی آنان به بهترین نحو استفاده می کردند .
  • دومین منبع اصلی قدرت روحانیون ، مالکیت است . اوقاف بقاع متبرکه ، مساجد و مدارس علمیه ، نذورات و خمس و زکات از مهمترین منابع مالی دستگاه روحانیت ایران به شمار می آیند . استقلال مالی روحانیون از دولت موجب شده بود که آنان به عنوان نهادی در مقابل دولت قرار گیرند .
  • سومین منبع ، قدرت داشتن شخصیت روحانی است که به پشتگرمی تعهد ، سازمان و مالکیت قوت می گیرد . منبع قدرت روحانیون ، نفوذ آنان در مسائل اجتماعی و فردی است ، زیرا از آنجا که مسلمانان در بیشتر اعمال فردی و اجتماعی ، خود را مقید به رعایت اصول شرعی می دانند ، برای داشتن ملاک و معیار در مشروع بودن کارهایشان به مراجع رجوع می کنند و این امر نفوذ مراجع را در حیطه وسیعی از مسائل اجتماعی و فردی مردم گسترش می دهد و موجب بسط نفوذ دینی آنان می شود .

 

روحانیون ، عامل مؤثر ساخت قدرت سیاسی در ایران

بعد از استقرار سلسله صفویه ، حکومتی در ایران شکل گرفت که خود را به مذهب شیعه متصل می کرد با این وصف ، مردم ایران نیز در فضایی که با اعتقادات و آداب و رسوم شیعی همراه بود ، زندگی می کردند . (الگار، 1366 : 10-9  ) از جمله پیامدهای غیبت امام دوازدهم برای مذهب شیعه پیدایش فقهایی بود که پاسداری و تفسیر دینی مذهب تشیع را بر عهده داشتند . (حائری، 1360 : 78) .بدین ترتیب روحانیت در حیطه عوامل مؤثر ساخت قدرت سیاسی قاجاریه پیش از مشروطه قرار گرفت .

نظریه سیاسی شیعه هیچگاه قدرت دنیوی را نپذیرفته و تنها امامان شیعه حاکمان حقیقی قلمداد می شدند (حائری، 1360 : 323) اما در طی قرون متمادی به خصوص دوره صفویه و قاجاریه علمای شیعه وظیفه رهبری زنده و مداوم برای امت اسلامی را برای خود محفوظ داشتند و مفهوم مجتهد نمود یافت و از این طریق قدرت و نفوذ روز افزونی در جامعه یافتند و مجتهدان مظهر رهبری امت شدند و به همین دلیل در دوره قاجاریه نفوذ سیاسی و اجتماعی عظیمی یافتند . با وجود اینکه حکومت شاهان مشروعیت نداشت ، اما به دلیل مواجه با چالش قدرت دنیوی با مذهب ، با حکومت دنیوی مدارا می شد . علمای عصر قاجار برای حفظ و افزایش قدرتشان با شاه و بازیگران اصلی قدرت و عامل مؤثر بر قدرت سیاسی به انحای مختلف در کشمکش و یا موافقت دائم به سر می بردند و همین کم و کیف و میزان تأثیر پذیری و تأثیرگذاری آنان بر ساخت قدرت سیاسی را تعیین می نمود .

تحصن علما در بقاع متبرکه و ارائه خواسته های بر حق آنان از قبیل تأسیس عدالتخانه و داشتن قانون و مجلس در کشور و رهبری مهاجرت کبری در جهت برپایی انقلاب مشروطه از جمله مسائلی است که می توان مطرح نمود . درهم کوبیدن مجلس توسط لیاخوف روسی و آغاز دوره استبداد صغیر محمد علی شاهی موجب موضع گیری جدی علما گردید بطوریکه مراجع بزرگ تشیع آن زمان مانند آیت الله محمد کاظم خراسانی و آیت الله عبدالله مازندرانی تکلیف ملت را در برابر استبداد محمد علی شاهی قیام علیه وی دانستند (امینی، 1386 : 50-49 )

 

حوزه های علمیه

حوزه های علمیه در جامعه دینی ما از جایگاهی بس والا و مهم برخوردار است . کلمه حوزه یا حوزه های علمیه اصطلاحی است رایج در جهان به ویژه نزد شیعیان به معنای مرکز تحصیل علوم دینی و به اصطلاح دانشگاهی است برای آموزش و فراگیری علوم دینی و قدیمه ، که با در اختیار داشتن گنجینه به یادگار مانده از خاندان نبوت و عترت ، فرهنگ بی نظیری را در تمام زمینه های علمی و اجتماعی و بعضاً سیاسی از خود به یادگار گذارده است . این نهاد مقدس نیز مانند همه نهادهای اجتماعی به تدریج و در طول سالهای متمادی شکل گرفته است که ریشه شکل گیری آن به صدر اسلام و آغاز بعثت پیامبر اکرم (ص) باز می گردد .

تاریخ تأسیس حوزه های علمیه در ایران همزمان با شروع غیبت کبری و ظهور شخصیتهایی چون شیخ صدوق در ری و پدرش در قم است . شیخ مفید که از مؤسسین حوزه علمیه بغداد است خود از شاگردان شیخ صدوق به شمار می رود . روند تأسیس و رونق یافتن حوزه های علمیه در ایران در سیر تاریخ ادامه یافته و حوزه هایی در اصفهان ، مشهد ، ری ، قم و شهرهای بزرگ دائر شده است که عمدتاً از لحاظ علمی تحت تأثیر حوزه علمیه نجف بوده اند . در عصر صفوی با هجرت علماء بزرگ به اصفهان این حوزه رونق خاصی می یابد . دوره جدید شکوفایی حوزه ها در ایران با هجرت آیت الله شیخ عبدالکریم حائری از نجف به قم آغاز می شود و سپس با زعامت و مرجعیت آیت الله العظمی بروجردی رونق بیشتری یافته بطوریکه توجه بسیاری را به سمت خود جلب می کند (علم الهدی، 1393 : 15 ) حوزه های علمیه قطعاً بدون هدف تأسیس نمی شوند و به طور اجمال دارای ویژگیهایی هستند که آنها را از نهادهای مشابه علمی و آموزشی متمایز می کند که می توان به موارد ذیل اشاره کرد :

 

  • جاذبه معنوی : فضای حاکم بر حوزه های علمیه ، اخلاص و معنویت و تقوای الهی است که مهمترین شرط موفقیت و رشد و بالندگی در حوزه علمیه بوده و به همین دلیل است که مردم جامعه با اشتیاق و جدیت ، دنباله رو دستورات دینی آنها هستند.
  • استقلال از مراکز قدرت در زمینه های مدیریتی ، مالی و آموزشی .
  • رابطه متقابل و صمیمی مردم و حوزه های علمیه و اتکای آنها به یکدیگر .
  • پرهیز از تجمل گرایی و اسراف در حوزه های علمیه .
  • انعطاف پذیری حوزه ها در زمینه امکان تحصیل اقشار مختلف مردم .
  • تقارن تعلیم و تعلم و عدم محدودیت زمانی برای تحصیل .

 

فقه و مرجعیت شیعه :

فقه در لغت به معنای فهمیدن و درک کردن می باشد و در اصطلاح بنابر اینکه فقه یک علم می باشد ، به علم و استنباط احکام شرع از روی رأی و اجتهاد اصطلاحاً فقه اطلاق می شود و فقیه در لغت به معنای دانشمند و فرد دانا گفته می شود و دراصطلاح به کسانی که احکام شرعیه را توسط رأی و اجتهاد خویش به واسطه قرآن کریم، سنت ، عقل واجماع به دست می آورند فقیه گفته می شود . بنابر تصریح قرآن کریم وجود علما ضرورت داشته است و با آغاز غیبت کبری ، این رسالت علما و فقها سنگین تر شده است . جایگاه فقیه و مراجع دینی در بین مسلمانان به ویژه شیعیان مشخص است چنانکه حضرت امام ( ره ) می فرماید :

ولایت جامعه اسلامی از زمان غیبت کبری از سوی شارع مقدس به فقیهان عادل و پارسا تفویض شده و هر زمانی که یک فقیه عادل توانست حکومت اسلامی را تأسیس کند ، بر همه مردم و حتی دیگر فقها لازم است که از وی تبعیت کنند (امام خمینی، 1361 : 58 )

 

نقش روحانیت  در انقلاب مشروطیت :

ساخت قدرت سیاسی سلطنت قاجارها را می توان مانند منظومه ای در نظر گرفت که در ترسیم مختصات آن در طرح هندسی شاه را در مرکز و در پیرامون آن بازیگران اصلی قدرت و عوامل موثر بر ساخت قدرت سیاسی قلمداد نمود. باور عمومی آگاهان به تاریخ ایران به درستی آن است که مهمترین نیروی پشتیبان انقلاب مشروطیت همانا علما بودند.( انصاری، 1369 :16) در پاسخ به این پرسش که چگونه این امر محقق شد باید گفت که پس از سقوط صفویه در عهد سپری شدن دوران فترت و جاری و روان شدن امنیت در آغازین روزهای حکومت آقا محمد خان قاجار، علمای شیعه قدرت و نفوذی در جامعه ایرانی نیافته و تنها مقدمات تقویت نیروی خود را یافتند. مهاجرت علما به عتبات عالیات و دوری گزیدن از سلطه حکومت آغاز سلطنت فتحعلی شاه امنیت و آرامش حاصل از آن و نیز تمایل شاه مبنی بر جلب حمایت علماء از حکومت و همچنین پیروزی و فتح علمای اصولی بر اخباریون و صوفیه،  نفوذ علمای طراز اول شیعه در جامعه ایرانی و به تبع آن نفوذ آنها در ساخت قدرت سیاسی قاجار پیش از مشروطه را موجب شد. نظریه سیاسی شیعه هیچگاه، قدرت دنیوی را نپذیرفته و تنها امامان شیعه حاکمان حقیقی قلمداد می شدند. اما در طی قرون متمادی به خصوص دوره صفویه و قاجاریه علمای شیعه وظیفه رهبری زنده و مداوم برای امت اسلامی را برای خود محفوظ داشتند و مفهوم مجتهد نمود یافت و از این طریق قدرت و نفوذ روزافزونی در جامعه یافتند و مجتهدان مظهر رهبری امت شدند و به همین دلیل در دوره قاجاریه نفوذ سیاسی و اجتماعی عظیمی یافتند. با وجود اینکه حکومت شاهان مشروعیت نداشت، اما به دلیل مواجه با چالش قدرت دنیوی با مذهب، با حکومت دنیوی مدارا می شد. در قرون اخیر تشیع و به تبع آن نهاد روحانیت در ایران دچار تحولات و تحرک بی نظیری شد به طوریکه بعد از دوران صفویه هر تغییر بزرگی که در ایران به وقوع پیوسته اعم از مقابله با استبداد و استعمار، روحانیت نقش محوری داشته است. گذشته از اینها یکی دیگر از عوامل مهم توجه علما به سیاست، نظام سیاسی و تغییرات آن پس از دوران صفویه بود که حکومت ها برای مشروعیت بخشیدن به خود به شدت احساس نیاز می کردند. به همین لحاظ بود که نهاد روحانیت در دوران قاجار اهمیت بسزایی پیدا می کند. ( الگار، 1366 :234-137 ) در این دوران علما به عنوان رهبران اجتماعی و حافظ شریعت به تدریج منزلتی یافتند که فقدان قدرت سیاسی کارآمد در سراسر دوران قاجارها نیز موضع علمای تشیع را محکم تر می کرد. ( زیباکلام، 1389 :207 ) روند اقتدار روحانیت حتی پس از سقوط صفویه و تغییر عمده در بافت سیاسی ایران رو به افزایش نهاد. نیاز سلطنت قاجار به برخورداری از حمایت علما به ویژه در جنگ های با روسیه که به شدت به کاهش محبوبیت آنها انجامید از علل مهمی بود که افزایش اعتبار موقعیت علما را به دنبال داشته است. جنگ ایران و روس در دوره قاجار، زمینه های اجتماعی تازه ای برای افزایش قدرت روحانیون در کنترل حکومتها فراهم آورد. فتحعلی شاه برای بسیج مردم علیه لشکرکشی های روس به پشتیبانی و حمایت روحانیون نیاز داشت. مجتهدان با حکم جهاد علیه کفار روس به حمایت شاه برخاستند و مردم، به خصوص روستائیان را به نفع او در جنگ با روس عملا این فرصت تاریخی را به روحانیون داد که در سرنوشت سیاسی کشور مداخله فعال داشته باشند و کم کم شاه و قدرت حکومت را در قبضه حمایت و اقتدار خود بگیرند. قدرت و نفوذ و اعتباری که روحانیون در دوره صفوی به دست آورده بودند با حکومت افشاریه و زندیه رو به کاهش نهاد، اما در دوره قاجار به جهت تمایلات شیعی و مذهبی شاهان این سلسله و جنگ های ایران و روس، روحانیون شیعه بار دیگر قدرت یافتند و روز به روز بر اعتبار کار آنها افزوده شد و در عمل به قدرت سیاسی تازه ای دست یافتند که تا آن زمان بی سابقه بود.تسلط سنتی علمای دینی ایران بر بسیاری از مراکز و مسائل حقوقی، قضایی، عهود و عقود زناشویی، وصایا و معاملات، بهره مندی از امتیاز بست نشینی، سیاست حمایت از مردم در برابر ظلم وستم کارگزاران حکومتی، مقابله با نفوذ و دستیازی های سلطه جویانه قدرت های خارجی در ایران و برخورداری از منابع مالی و درآمدهای ناشی از سهم امام، تولیت مدارس و مساجد و اوقاف دینی، سرپرستی اموال مجهول، دارایی های ایتام و مجانین و نذورات شرعی مردم برخی از زمینه های مهمی بود که تحکیم و گسترش مبانی نفوذ فکری، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی علما در جامعه را به دنبال داشت.

دیولافوا[1] در شرح خاطرات خود از ایران عصر قاجاریه، چنین نوشته است :

«علمای روحانی و پیشوایان مذهبی که عموما آنها را مجتهد می گویند همیشه در نزد ایرانیان یک مقام و منزلت بسیار عالی داشته و دارند. میان احترام و نفوذ علما در میان توده های اجتماعی، با تلاش علما برای حمایت از مردم در برابر ظلم و ستم کارگزاران حکومتی پیوند نزدیکی وجود داشت» ( دیولافوا ، 1348 :152 )

پولاک[2] نیز در سفر خود به ایران دوره قاجار می نویسد :

«ملاها بین محرومین و فرودستان جامعه طرفداران بسیاری دارند. اما دولتیان از ملاها می ترسند، زیرا می توانند قیام و بلوا برپا کنند. اما این را هم نمی توان منکر شد که ترس از آنها وسیله ای است که استبداد و زورگویان را تا اندازه ای محدود و تعدیل می کند»( پولاک ، 1368 :154 )

تا قبل از ورود تجدد به ایران، اکثریت علما در راستای اجرای شرعیات، امر به معروف و نهی از منکر و ذکر وظایف شرعی حکومت عمل می نمودند، اما با ورود به عصر جدید که با اصلاحات عباس میرزا، قائم مقام، امیر کبیر و سپهسالار آغاز شد و توسط تحصیل کردگان از فرنگ برگشته جنبه های فکری آن نیز وارد ایران گردید، این بار روحانیت با مسائل بسیار پیچیده ای مواجه شد که می توان از آن به عنوان ستیز میان سنت و تجدد یاد نمود. رویارویی علما با مسائل، قبلا در درون سنت اتفاق افتاده است در حالی که از این به بعد، بیشترین مواجهه علما با مسائل، بیرونی بوده که موارد غیر دینی را چون اومانیسم، عقلانیت ابزاری، تجربه گرایی، نسبی گرایی، سکولاریسم و صدها مساله و سوال دیگر در باب مسائل فکری، دینی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی جدید ( حدود آزادی های بیان و قلم، آزادی های اجتماعی چون نوع پوشش زنان و مردان و روابط میان آنها، موسیقی، حقوق زنان و… ) و اقتصادی را در بر می گرفت.

در این که واقعه رژی و مداخله میرزای شیرازی و روحانیون در آن ماجرا، مهمترین و موثرترین بخش مداخلات و قدرت نمایی سیاسی روحانیون را در عصر ناصری به نمایش می گذارد، تردیدی نیست. موفقیتی هم که در این اقدام نصیب روحانیون شده است بر اهمیت آن می افزاید. از دوره ناصری، مداخلات مجتهدان و روحانیون در امور مملکتی، رنگ و بوی سیاسی بیشتری به خود گرفت، حوزه قدرتشان افزایش یافت و در شهرهای بزرگ حاکمان واقعی مجتهدان بودند. در جامعه ای کهنه احزاب سیاسی وجود نداشت و نه می توانست وجود داشته باشد و نه شرایطی برای تشکیل احزاب و دسته ها فراهم بود، روحانیون بانفوذ و اقتدار بیش از اندازه ای که در دوره قاجار به دست آورده بودند، تنها جریانی بودند که می توانستند نقش اپوزیسیون حکومت را به خود اختصاص دهند و داعیه حکومت هم داشته اند و اگر چه در عمل با سلطنت همکاری می کردند، اما این همکاری مشروط بود. از این جهت مشروط بود که اگر حکومت را مطابق میل و خواست خود می دیدند با مشروع جلوه دادن آن با آن همکاری می کردند و اگر قدرت ایستادگی در برابر حکومت نداشتند و امکان سرکشی هم فراهم نبود، راه سازش مصلحتی پیش می گرفتند. روشنفکران در مبارزه با استبداد قاجار و در جهت برپایی نظام پارلمانی در ایران، رهبری سیاسی روحانیون را در انقلاب پذیرفتند.

حامد الگار در این مورد به تلاش عباس میرزا برای اعلان جهاد اشاره می کند که چگونه امیدوار بود با اعلان جهاد پای برادران خود را برای جنگ باز کند و نتایجی را که در نظر داشت، بدست آورد. او می نویسد :

«شاید عباس میرزا با اعلان جهاد امیدوار بود که به اجبار پای برادران را به میدان بکشد و آنان را ناگزیر کند که از این دو شق یکی را برگزینند، یا آشکارا از انجام وظایف مذهبی خود غفلت ورزند یا از دستانگری علیه او دست بردارند»( الگار ، 1366 :56 )

تحصن علما در بقاع متبرکه و ارائه خواسته های برخی آنان از قبیل تاسیس عدالت خانه و داشتن قانون و مجلس در کشور و رهبری مهاجرت کبری در جهت برپایی انقلاب مشروطه از جمله مسائلی است که می توان مطرح نمود.

نفوذی که علما و روحانیت در ساخت قدرت سیاسی یافته بودند، از جمله عواملی بود که شاه و بازیگران اصلی قدرت در هنگام بازی و توزیع قدرت می باید جایگاه خاصی را برای روحانیت در نظر می گرفتند و این امر موجب بوجود آمدن ناسازگاری در ساخت قدرت سیاسی می شد.

نگاه به نقش طبقات گوناگون متفکرین جامعه نیز در این رویداد متفاوت است. عده ای مهمترین نقش را به علمای جامعه از قبیل «سید محمد طباطبایی» و «سید عبدالله بهبهانی» می سپردند و نقش علمای بزرگ نجف را هم بسیار پر رنگ و موثر می دانند و بخشی را موافق و پاره ای دیگر را مخالف مشروطه قلمداد می نمایند. انقلاب مشروطه که نقطه آغازین ورود ایران به عصر جدید و تعارض جدی و رسمی میان سنت و مدرنیته محسوب می گردد، سبب شد که میان نیروهای سیاسی و از جمله روحانیت شکاف بزرگی در رابطه با سنت و تجدد و انقلاب شکل گیرد.در حالی که سنت و مدرنیته از نظر بنیادهای فلسفی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با یکدیگر دارای تعارض ماهوی می باشند، چنین تعارضی همه جامعه را در اشکال مختلف ذهنی و عینی در بر گرفت. از جمله، یکی از عمده ترین نهادهایی که در نقطه آغازین و اصلی این تعارض واقع شد، دین و روحانیت بوده است. روحانیت که تا قبل از تجدد تنها از منظر دینی و تفاسیر مذهبی قابل دسته بندی بود، پس از آن با مسائل جدیدی مواجه گردید که نه درون دینی بلکه برون دینی بوده اند و اصل دین و اعتقادات سنتی را مورد هدف قرار داده بودند. وظیفه اصلی روحانیون در انقلاب مشروطیت بسیج توده ها بوده است که در مقابل تحولات جدید به گروه های مختلفی تقسیم می شوند که بسته به نوع برداشتشان از مسائل دینی و جدید به سه دسته شریعتمداران، عدالت محوران و نوگرایان دینی تقسیم می شوند.

گفتمان شریعت محور

رویارویی میان گفتمان شریعت محور با مدرنیته نسبت به سایر رویارویی ها سخت تر بوده است. نماینده برجسته این دیدگاه در سطح مجتهدان تهران شیخ فضل الله نوری، و در سطح مرجعیت نجف، سید محمد کاظم طباطبایی یزدی بود که از موضع شیخ فضل الله دفاع می کرد، ولی به طور مستقیم خود را درگیر نمی کرد. این گفتمان که در قالب گفتمان کلی علمای شیعه قرار داشت در اندیشه میرزای شیرازی که فتوای تحریم تنباکو را پیش تر صادر کرده بود، ریشه داشت که حوزه سامراء را پایه ریزی کرد. طرفداران گفتمان شریعت محور به رهبری شیخ فضل الله نوری درگیر و دار جنبش مشروطه بوده اند، گرچه در ابتدای امر با مشروطه خواهی همراه شدند، ولی پس از مدتی به علت آشکار شدن ماهیت مشروطه و ظهور جلوه های مدرنیته در مساله قانون گذاری، مذاکرات مجلس، مقالات و روزنامه ها به مخالفت با آن پرداختند و در ائتلافی با گفتمان سلطنت طلبی طبقه حاکم با گفتمان مشروطه طلبی مخالفت کردند ( رهبری، 1387 : 100 ) می توان گفت دلیل اصلی رویگردانی این دسته، اعتقاد آنان مبنی بر ناسازگاری مشروطه با مبانی شریعت بود.( زیباکلام، 1389 :381) شیخ فضل الله که در مهاجرت دوم علما به قم، با آنها همراه شد، به همراهی خود با مشروطه طلبان اذعان نموده که نشان از نارضایتی وی از وضعیت کشور چون بی عدالتی ها و نابرابری ها و فقر مردم داشته است.

و یا شیخ در دفاع از مشروطه طلبی خود می گوید :

«ایها الناس من به هیچ وجه منکر مجلس شورای ملی نیستم. بلکه من مدخلیت خود را در تاسیس این اساس بیش از همه کس می دانم. صریحا می گویم همه بشنوید و به غائبین هم برسانید که من آن مجلس شورای ملی را می خواهم که عموم مسلمانان آن را می خواهند. به این معنی که البته عموم مسلمانان مجلسی می خواهند که اساسش بر اسلامیت باشد و بر خلاف قرآن و بر خلاف شریعت محمدی ( ص ) و بر خلاف مذهب مقدس جعفری قانون نگذارد. من هم چنین مجلسی می خواهم»( ترکمان، 1362، 246-245 ).

شیخ فضل الله که در ابتدا با مشروطه طلبان همراه شد، آشکارا نسبت به قدرت ظالمانه شاه و ظلم و تعدی درباریان و خرابی اوضاع مملکت و وابستگی آن به بیگانگان شکوه می نمود و اعلام کرد که خرابی در مملکت ایران از بی قانونی و ناحسابی دولت است و باید از دولت تحصیل مجلس شورای ملی کرد که تکالیف دوایر دولتی را تعیین و تصرفشان را محدود نمایند. ( همان منبع ، 26 ). حمید عنایت نیز در مورد شیخ مدعی است که شیخ هرگز در فضیلت و فوائد وجود مهار قانونی بر قدرت شاه و دربار شک نداشته است ( عنایت، 1372 : 282 ).

علت حمایت اولیه شریعت طلبان از مشروطیت، عمل نکردن حکام به قوانین اسلامی است و در نهایت علت پیوستن و اتحاد گفتمان شریعت مداری با حکومت، احترام آنها به علما و دین است، گرچه به دین عمل نمی کنند.

اختلاف آنان با مشروطیت از زمانی آغاز شد که از دید گفتمان شریعت محور تنها با اجرای قوانین اسلامی می توان به اهداف مشروطه یعنی دادگری، نظم، امنیت و پیشرفت نائل آمد در حالی که گفتمان متجددان رادیکال معتقد بودند که دین پاسخگوی نیاز های جامعه نیست ( رهبری، 1387 : 103 )

شیخ فضل الله و گفتمان شریعت محور با نفی سکولاریسم یعنی عرفی سازی سیاست و مدیریت جامعه، نقش عقلانیت بشری و مادی در تدوین قوانین را ناقص دانسته و تنها معتقد به یک عقل یعنی عقل الهی و یک قانون یعنی قانون شرعی بودند. آنان در مخالفت با اومانیسم، تشخیص مصالح افراد را تنها توسط شارع مقدس ممکن دانسته که افراد بشر را از آن راهی نیست.( انصاری، 1369 :120 ) لذا شیخ بر این عقیده بود که اصل قانون گذاری با اکثریت آراء- ولو در امور مباح- چون بروجه التزام ( ملزم داشتن مردم به عمل بدان ) است، بلکه به خاطر اینکه عده ای مسلمان کتابی بنویسند و بگویند این قانون اسلام است و طبق آن افراد را مجازات کنند، خود این کار خلاف اسلام و بدعت است. از نظر او جایی که قرآن وجود دارد و علما به رتق و فتق امور می پردازند، لزومی ندارد که قانون اساسی باشد ( حائری، 1360، 350 )

در یک کلام، اسباب و علل مخالفت مرحوم شیخ فضل الله نوری با مشروطه را می توان این گونه جمع بندی نمود :

  • تضعیف قدرت پادشاه
  • اصل تفکیک قوا
  • تساوی آحاد مردم در برابر قانون
  • آزادی بیان و قلم
  • قانون گذاری
  • دخالت و کلا در امر ولایت شرعی
  • تصمیم گیری بر مبنای قاعده اکثریت و اقلیت (زیباکلام،1389 :395)

گفتمان عدالت محور

در مقابل گفتمان شریعت محور دسته دیگری از روحانیت وجود داشتند که پیروزی مشروطه بیشتر مدیون تلاش آنان بوده و گرچه هر دو چهره مدرنیته را ( آزادی و پیشرفت ) پذیرفته بودند ولی هرگز حاضر به پذیرش بنیادهای مدرنیته مانند خردباوری، سکولاریسم، اصالت تجربه و اومانیسم نشدند. آیت الله سید محمد طباطبایی، آیت الله بهبهانی، آخوند خراسانی،شیخ عبدالله مازندرانی و جمعی از علمای ایران و نجف در زمره این دسته می باشند که از آنان در قالب «گفتمان عدالت محور مشروطه طلب» تعبیر می شود.

در حالی که گفتمان عدالت محور بیشترین تاثیر را در پیروزی اولیه انقلاب مشروطه داشت، نجات مشروطیت نیز در غلبه بر استبداد صغیر توسط همین عدالت مداران مشروطه خواه انجام گرفت ( کسروی، 1379 : 730 ). فتوای علمای نجف در پشتیبانی از مشروطه، یادآور فتوای میرزای شیرازی در خصوص نهضت تنباکو بود. هیچ چیز به اندازه این نوع فتواها نمی توانست به جنبش مشروطه برای احیای خودانگیزه دهد و حکومت استبدادی قاجار و استعمارگرایان روس و انگلیس، در حالی که از هیچ مسئله ای هراسناک نبودند، بسیار از این امر وحشت داشتند، زیرا تحت زعامت علمای طراز اول گفتمان عدالت محور، که به پیروی از آنها توسط علما در سایر شهرها می انجامید، جنبش توده ای و سراسری کشور را فرا می گرفت .

طرفداران گفتمان عدالت محور همچون گفتمان شریعت محور، بهترین روش برای ظلم و بی عدالتی و نابسامانی کشور را اجرای شرع می دانستند. قانون مورد نظر آنها نیز قانون شرع بود.

طرفداران گفتمان عدالت محور، تحت تاثیر ارتباط با روشنفکران ایرانی خارج از کشور و همچنین مطالعه روزنامه هایی که در خارج چاپ می شد به ویژه روزنامه قانون و عروه الوثقی با نهادهای سیاسی و حقوقی غرب آشنا شده و برقراری آنها را در کشور عامل ترقی می دانستند. چنانکه آیت الله طباطبایی ارتباط علما با روشنفکران را ضروری می دانست.( فراستخواه،1377 :374 ) اما نکته مهم آنجاست که آنان گرچه برقراری مجلس، کابینه و سایر لوازم مشروطیت را پذیرفتند، اما هرگز به بنیادهای مدرنیته اعتقادی نداشتند. از نظر آنها آزادی، پیشرفت، برابری، عدالت و… می بایستی منافاتی با قوانین شرع نداشته باشد. آنان که استبداد را مضر به حال دین می دانستند گمان می کردند که با برقراری مشروطه و مجلس به واقع به حفظ دین کمک می کنند. الگار معتقد است که علمایی چون طباطبایی حکومت قانونی و مشروطه را وسیله ای برای اجرای شریعت پنداشته اند. ( الگار، 1366 :254-253 )

کسروی نیز معتقد است :

«یک دسته از علما که شادروانان بهبهانی و طباطبایی و همراهان ایشان آخوند خراسانی و حاجی تهرانی و حاجی شیخ مازندرانی بودند، چون به کشور دلبستگی داشتند و آن را در دست دربار خودکامه قاجاری رو به نابودی می دیدند برای جلوگیری از آن مشروطه و مجلس شورا را بایست می شماردند و در همان حال یعنی مشروطه را چنان که سپس دیدند و دانستند نمی دانستند و آن را بدان سان که در اروپا بود، نمی طلبیدند»( کسروی، 1379 : 259 ).

«آیت الله طباطبایی» نیز با درک معنای واقعی مشروطیت می گوید :

«از حکومت جز دادگری نمی خواهد، هدف او بنیادگذاری مجلسی است که به وسیله آن بدست آید که چه اندازه مردم بیچاره ایران از ستم حکومت های محلی رنج می کشند. او می گوید که دادگری، اجرای قانون اسلام و تاسیس مجلسی که با پادشاه و گدا یکسان رفتار بکنند می خواهد. او مشروطه و جمهوری نمی خواهد»( حائری، 1360 :105) ).

گر چه طباطبایی مانند بسیاری دیگر از علما هواخواه آموزش جدید است و حتی به برخی علما انتقاد می کند که چرا پیوندی با دانش نو ندارد. اما می بایست گفت که این پذیرش مدرنیته بدون بنیادهای آن ( عقلانیت بشری، نسبی گرایی، سکولاریسم، تجربه گرایی و اومانیسم ) است. این اندیشه دموکراسی، پیشرفت، برابری و عدالت را گر چه همانند متفکران مدرن می پذیرد، اما آن را بر بنیادهای دینی استوار می سازد. ( حائری، 1360 :106) ) این جمله او نیز که ما مشروطیت را که خودمان ندیده بودیم و آنهایی که ممالک مشروطه را دیده اند به ما گفتند که مشروطیت موجب امنیت و آبادی مملکت است، ما هم شوق و عشقی حاصل نموده، تا ترتیب مشروطیت را در این مملکت برقرار نمودیم،( آدمیت، 1355 :226 ) نشان می دهد که آشنایی آنها با غرب از روی اجبار و گزارشات نقل شده درباب پیشرفت ها و نهادهای غربی بوده است.

«شیخ عبدالله مازندرانی» و« شیخ محمد کاظم خراسانی» از رهبران مشروطه و علمای نجف، در تعریف مشروطیت ابراز می دارند :

«مشروطیت هر مملکت، عبارت از محدود و مشروط بودن ادارات سلطنتی و دوایر دولتی است به عدم تخطی از حدود و قوانین موضوعه، بر طبق مذهب رسمی آن مملکت»( همان منبع ، 486 ).

در مجموع گفتمان عدالت محور  مشروطه خواه، با چهرگان مدرنیته چون مجلس، انتخابات، اکثریت آراء، وضع قوانین، مدارس و علوم جدید، برابری و عدالت مدرن و…. مشکلی نداشته، بلکه علاوه بر استوار ساختن این عناصر بر بنیادهای سنتی و دینی نه مدرن، با تفکیک میان امور شرعیه و امور عرفیه، خواهان عدم سازگاری آنان با امور شرعی بوده اند. نتیجه اینکه اختلاف میان مشروطه طلبان که نمونه آن ترور آیت الله بهبهانی بود، وبه ویژه برآورده نشدن انتظارات جامعه در خصوص برقراری نظم و امنیت، رفاه، برابری و عدالت و دفع بیگانگان بعد از انقلاب مشروطه مجبور به کناره گیری از سیاست و مشروطه شدند مانند آیت الله طباطبایی که خانه نشینی را برگزید.

گفتمان نوگرایی دینی

این گفتمان برای نخستین بار با حرکتی به رهبری سید جمال الدین اسد آبادی و شاگردش شیخ محمد عبده در جهان اسلام آغاز گردید که قصد داشتند از طریق رجوع دادن مسلمین به قرآن و همچنین اخذ دستاوردهای جدید غربی، از یک سو با جداسازی اسلام از وضع مسلمانان به لحاظ عقب ماندگی و شکست، دین را از چهرگان افراطی، غیرسازگارانه، خرافی و بد فهمی ها برهانند و آن را تبدیل به چهره ای مدرن، سازگار، جهانی و انسانی نمایند و از سوی دیگر مدرنیته را بومی سازند که با ساختار فکری و فرهنگی مسلمین سازگار گردد تا از جوانب مثبت آن برای پیشرفت بهره مند گردند. برای گفتمان نوگرایان دینی، خود مشروطیت هدف بوده است که به وسیله آن می توان به نفی ظلم، برقراری شریعت و عدالت مبادرت ورزید. آنها به خود مشروطیت و درستی آن اعتقاد داشته اند و همراهی آنان با مشروطه خواهی به علت مخالفت با استبدادیون و حل معضلات موجود و اجرای احکام شرعی – چنانچه برای گروه گفتمان عدالت محور اینگونه بوده است – نبود، بلکه از روی اعتقاد به درستی مشروطیت و محدودیت قدرت و لزوم برقراری آن در کشور بوده است.

در حالی که روش گفتمان عدالت محور برای دفاع از مشروطیت صرفا کلامی – فقهی بود، اما برای گفتمان نوگرایان دینی، روش فوق کلامی – فقهی و استدلالی بوده است. آنها گرچه مانند دسته نخست از احادیث و روایات و آیات برای دفاع از مشروطه استفاده می نمودند اما تنها بدان ها محدود نبوده، بلکه از روش عقلی و استدلالی نیز در دفاع از مشروطیت، توجیه آن و نفی استبداد بهره می گرفتند. گفتمان عدالت محور در حالی که به نفی ظلم می پرداختند، گفتمان نوگرایان دینی به نفی استبداد و نه ظلم پرداختند که خود مستلزم آگاهی از انواع نظام های سیاسی و فلسفه سیاسی مدرن بوده و حکایت از بکارگیری روش استدلالی توسط آنها دارد. برای بسیاری چون ملکم خان و مستشارالدوله، سازگاری میان اسلام و مدرنیته از روی مصلحت اندیشی و برای پیشبرد نوسازی و ترقی کشور بوده است تا بتوانند موانع موجود در سر راه تجدد را بدون چالش بردارند،( وطن پرست،1384 :359 ) برای گفتمان نوگرایان دینی، چنین تلاشی به منظور سازگاری اسلام با تحولات و اندیشه های جدید از روی اعتقاد عقلی شان به این مساله بوده است و نه از سر ضرورت. گفتمان عدالت محور قصد اسلامی نمودن و یا اسلامی نشان دادن مشروطیت را داشته اند، از جمله برخی آن را نشانه ظهور حضرت مهدی ( عج ) دانسته و یا مشروطیت نبوده، بلکه رسالت اصلی تطبیق میان اسلام و مدرنیته، اسلام و مشروطیت و یا نشان دادن عدم تعارض میان آنها بوده است. آنها قصد داشتند مشروطیت و تجدد را با اسلام سازش دهند و با مبنای دینی قائل شدن برای آنها با روش کلامی- فقهی و استدلالی، به نوعی با واقعیات جدید همراه شده و از سوی دیگر به آنهایی که اسلام را قادر به برآوردن انتظارات جدید نمی دانستند، پاسخ داده باشند. از دید جریان روشنفکری نقادی بسیار مهم تلقی می شد. از دید آنها می بایست با معیارهای عقلی به نقد سنت، سیاست، دین، فرهنگ و همه آنچه را که بر عرصه ذهنی و عینی جوامع حاکمند پرداخت. آنان با قائل بودن به نسبیت حقیقت و تساهل، عرصه نقد را پهنه گسترده ای می بینند که نمی توان برای آن محدودیتی قائل شد. آنچه گفتمان نوگرایی دینی را با روشنفکری پیوند می دهد اعتقاد آن به نقادی است اما آنچه که آنها را از هم جدا می سازد، اعتقاد گفتمان نوگرایان دینی به نقادی همراه با ملاحظات و اعتقاد به مطلقیت حقیقت است. اولین نوگرای دینی که می توان از او یاد کرد، «سید جمال الدین اسد آبادی» می باشد که قصد داشت دین را از چهرگان افراطی، غیر سازگارانه، خرافی، جهل و بدفهمی ها برهاند و آن را تبدیل به چهره ای مدرن، سازگار، جهانی و انسانی نماید.( اسدآبادی، 1355 :84) سید جمال به عنوان نخستین اصلاح گر و نوگرایی دینی، از طریق چاپ روزنامه، برپایی جلسات بحث و مناظره به ویژه با اندیشمندان غربی، گفتگو با حاکمان به ویژه سلاطین اسلامی بر بیداری مردم مسلمان دنیا تاثیر شگرف گذاشت و در ایران همه نام او را می دانستند.( محیط طباطبایی، 1379 :198) از دیگر علمای برجسته هم عصر اسدآبادی که تلاش بسیاری برای هماهنگی میان اسلام با تحولات جدید به عمل آورد، اما قبل از همه به اصلاح دینی برای دسترسی به ترقی و رفع نابسامانی ها توجه نمود شیخ هادی نجم آبادی است. وی از تقلید کورکورانه، عادات و رسوم منفی مردم را به شدت نهی می کرد( حائری، 1360 :92) .«علامه محمد حسین نائینی»، نظریه پرداز بزرگ و نوگرای دینی در عصر مشروطیت نیز یکی از علمای اصلاح طلب بود که رساله مهم و مشهورش «تنبیه الامه و تنزیه المله» را در دفاع شرعی از مشروطیت و پاسخ گویی به علمای دینی مخالف مشروطیت به نگارش درآورد.

سرانجام در جبهه گفتمان نوگرایی دینی عصر مشروطیت، می بایست از «حاج شیخ اسد الله ممقانی» یاد نمود که برخی او را بزرگترین و مهم ترین روحانی اصلاح طلب دینی می خوانند.( آجدانی، 1383 :203) وی که نویسنده رساله «مسلک الامام فی سلامه الاسلام» است، چهار حوزه معرفت دینی، نهادهای دینی، آداب و رسوم دینی و عملکرد روحانیت را به نقد کشانده و با توجه به تحولات مشروطه، ریشه های عقب ماندگی مسلمین را معرفتی و ناشی از درک نادرست آنها به ویژه برخی علما از تحولات جدید و عدم هماهنگی با آن می داند.

می توان اشاره داشت نگاه گفتمان نوگرایی دینی به دین و مدرنیته، نه پراگماتیستی و از سر ضرورت، بلکه از روی ایمان به مذهب و اعتقاد به ضرورت مدرن شدگی بوده است، مذهبی مدرن که پاسخگوی نیازهای جدید باشد، و مدرنیته ای بومی که در ضدیت با اعتقادات دینی جامعه نباشد. در واقع این گفتمان به دنبال رونوشتی دینی از نظام مشروطه غربی بود( حسینی زاده، 1386 : 84 ).

 

نتیجه گیری:

فلسفه وجودی تشکیل نهاد روحانیت ، پیروی از حرکت انبیاء و نجات انسانها از گرداب ضلالت و گمراهی بوده است ، از این رو ، روحانیت تشیع در طی قرون متمادی با مجاهدت و تلاش خستگی ناپذیر سعی در ترویج معارف دین و پاسداری از حریم آن نموده اند . عالمان دین در عصر غیبت ، پرچم هدایت دست گرفته و سکاندار کشتی نجات و رستگاری شده اند . این طلایه داران عرصه علم و دانش با ترویج حقایق اسلام ناب محمدی و ژرف نگری در فقه آل محمد ( ص ) و معارف دین از مرزهای ایدئولوژیکی و جغرافیایی دنیای اسلام پاسداری نموده و فریادرسی دلسوز برای مظلومان و مستضعفان در سراسر گیتی بوده اند. روحانیت به عنوان مهم ترین عامل در ساماندهی جامعه ایران در زمان انقلاب مشروطه بوده است. البته روحانیت به مثابه یک طبقه موثر در انقلاب مشروطه به دلیل وابسته نبودن به هیات حاکم و حضور این قشر در میان تمام گروه های مردمی، یکی از عوامل مهم تاریخ معاصر ایران به حساب می آید که موجب شد در مواقع حساس با جهت گیری صحیح، بر خواسته های مردم حرکت کنند و نبض خیزش های مردمی را در دست داشته باشند. بر اساس مدارک و منابع فراوان تاریخی، رهبران دینی نقش اساسی و بنیادین در انقلاب مشروطه داشتند، به طوری که مرجعیت شیعه و مستقر در نجف، به رهبری آخوند خراسانی، میرزا عبدالله مازندرانی و میرزا خلیل تهرانی، مسئولیت اداره انقلاب را بر عهده داشتند. در تهران، عالمانی چون سید عبدالله بهبهانی، سید محمد طباطبایی و شیخ فضل الله نوری به عنوان عالمان طراز اول در داخل کشور به پیشبرد امور انقلاب همت گماشته بودند. همچنین در اصفهان، آقانجفی و حاج آقا نورالله اصفهانی، در فارس، محلاتی و مجتهد لاری و در تبریز مجتهد تبریزی و ثقه الاسلام در تهییج و بسیج مردم فعال و کوشا بودند.

 

 

 

منابع و مآخذ:

  • آجدانی، لطف الله، ( 1383 )، علما و انقلاب مشروطیت ایران، تهران، نشر اختران
  • آدمیت، فریدون، (1355)، ایدئولوژی نهضت مشروطه ایران، تهران، انتشارات پیام
  • آل احمد، جلال، ( 1358 ) ، در خدمت و خیانت روشنفکران ، جلد دوم ، تهران ، رواق
  • اسد آبادی، سید جمال الدین، ( 1355 )، مقالات جمالیه، به کوشش ابوالحسن جمالی، تهران، طلوع آزادی
  • الگار، حامد، ( 1366 ) ، دین و دولت در ایران، ترجمه ابوالقاسم سری، تهران
  • امام خمینی، روح الله، ( 1361 ) ، ولایت فقیه ، تهران ، نشر مؤسسه تنظیم آثار امام خمینی ، چاپ اول
  • امینی، علیرضا، ( 1386 )، تحولات سیاسی اجتماعی ایران از قاجاریه تا رضا شاه ، تهران ، نشر قومس
  • انصاری، مهدی، ( 1369 )، شیخ فضل الله نوری و مشروطیت، تهران، نشر امیرکبیر
  • پولاک، ادوارد یاکوب، ( 1368 )، سفرنامه پولاک، ترجمه کیکاوس جهانداری، تهران، انتشارات خوارزمی
  • ترکمان، محمد، ( 1362 )، رسائل، اعلامیه ها و مکتوبات شیخ فضل الله نوری، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا
  • حائری، عبد الهادی، ( 1360 )، تشیع و مشروطیت در ایران، انتشارات امیر کبیر، جلد سوم
  • حسینی زاده، سید محمد علی، ( 1386 )، اسلام سیاسی در ایران، دانشگاه مفید قم
  • رهبری، مهدی، ( 1387 )، مشروطه ناکام: تاملی بر رویارویی ایرانیان با چهره ژانوسی تجدد، تهران، نشر کویر
  • زرگری نژاد، غلامحسین، ( 1377 )، رسائل مشروطیت، تهران، نشر کویر
  • زیباکلام، صادق،(1389)، سنت و مدرنیته، تهران، انتشارات روزنه
  • سفرنامه مادام دیولافوا،( 1348 )، ایران و کلده ، ترجمه علی محمد فره وشی، تهران، نشر خیام
  • علم الهدی، منصور، ( 1393 ) ، درآمدی بر شناخت حوزه و روحانیت ، مؤسسه امام خمینی ( ره ) ، چاپ اول
  • عنایت، حمید، ( 1372 )، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، ترجمه بهاالدین خرمشاهی، تهران، انتشارات خوارزمی
  • فراستخواه، مقصود، ( 1377 )، سرآغاز نواندیشی معاصر دینی و غیر دینی، تهران، شرکت سهامی انتشار
  • کسروی، احمد، (1379)، تاریخ مشروطه ایران، جلد دوم، انتشارات امیرکبیر
  • محیط طباطبایی، سید محمد، (1379)، سید جمال الدین اسد آبادی و بیداری مشرق زمین، تهران، انتشارات کلبه شروق
  • وطن پرست، غلامرضا، ( 1384 )، اندیشه سیاسی میرزا یوسف خان مستشارالدوله و مشروطه ایرانی، تهران، موسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی

 

The Role of the Institution of Shia Authority and Clergy in the Constitutionalist Discourse of Iran

Abstract:

In spite of the foundational foundations of religion and state, with the advent of the Safavid dynasty as the first national government in Iran that led to the interconnection of religion and state, the foundations of the monarchy enjoyed religious legitimacy, and the clerics and scholars of Shia also play a fundamental role in promoting the Shia culture , The foundation for the practice of Shia jurisprudential laws and regulations, the restoration of good faith and the prohibition of denial, the provision of public goods and the defense of the rights of the people, and finally the deepening and expansion of scientific discussions in all major Islamic and Islamic civilizations; Where the clergy could become the political force by establishing the authority of authority. Despite the tensions of this religion and the monarchy, this political force, with the origin of legitimacy from monarchy to Qajar period, continued its work in the public-political sphere of Iran, but with the constitutional revolution and the active role played by it, it was revisited in the discourse of Islamic renewal By providing a revolutionary modernization, alone, by creating a challenge to the royal system in the next Iranian revolution and in the form of a discourse returning to Islamic self. The present article gives an overview of the role of Shiite authority and clerics in the constitutionalist discourse of Iran through the documentary method.

Keywords:

“Constitutional Revolution”, “Clergy”, “Shia Religion”, “Seminary”, “Foundation of Authority”

 

[1] Dieulafoy

[2]Pulak

 

 

 

 

مطالب مرتبط

نظر (1)

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *