پنجشنبه 30 فروردین 1403 - Thursday 18 April 2024

” وقف – نذر ” رسانه رضوی علیه آلاف التحیه و الثناء ( رواپرس ) / این فیش قیمت ندارد ( گزارش « موفقّی » )

” وقف – نذر ” رسانه رضوی علیه آلاف التحیه و الثناء ( رواپرس ) / این فیش قیمت ندارد ( گزارش « موفقّی » )

 

مشغول جارو و نظافت خیابان بود که 7 میلیون تومان پول نقد را پیدا کرد، بدون این که حتی پول ها را بشمارد، آن را داخل کیف می گذارد تا به صاحب اش برگرداند. می گفت:« این پول ها خوردن ندارد» پدرش هم کارگر شهرداری بوده، اما بعد که مشغول کار در آتش نشانی می شود، در یک صحنه آتش سوزی مقداری طلا پیدا می کند و به صاحب اش برمی گرداند.
ماجرای پول پیدا کردن این پاکبان بجستانی چاپ می شود. اشک شوق  بر گونه های زحمت کش پدرش جاری می شود و خدا را شکر می کند که لقمه های حلالی که یک عمر با زحمت کشی بر سر سفره اش گذاشته، بی نتیجه نمانده  و حاصلش چنین فرزند صالحی شده است. ابوذر ابراهیم زاده با این که خودش وضع مالی خوبی ندارد، اما همیشه سعی  کرده باری از شانه های زحمت کش و خمیده پدر بردارد. به قول خودش حتما به خاطر دعاهای پدر و مادرش بوده که خدا هیچ وقت او را وا نگذاشته است.
صبح روز دوشنبه، بعد از چاپ این ماجرا با عنوان« این پول ها خوردن ندارد»، تلفن تحریریه خراسان رضوی به صدا درمی آید. فرد پشت خط تلفن می خواهد از اقدام جوانمردانه این پاکبان بجستانی قدردانی کند. این آقای کارخانه دار که 73 سال دارد و خواسته نامی از او آورده نشود، لحن صدایش مانند دلش پر از مهربانی است. او که پس از دو سال شاگردی در تراشکاری و گرفتن وام برای راه اندازی اولین مغازه اش روزهای سختی را  پشت سر گذاشته، حالا صاحب دو کارخانه است. او برایم از روزهایی می گوید که نوجوانی 14 ساله بوده و در حرم امام رضا(ع) تنها خواسته اش از امام مهربانی ها این بوده که یک مغازه تراشکاری با در گلی کوبیده داشته باشد و یک دستگاه تراشکاری. اما لطف امام مهربانی ها بیشتر از چیزهای کوچکی که او خواسته، شامل حالش می شود. او از انگیزه اش برای تقدیر از این کار پاکبان بجستانی می گوید:«  وقتی امام رضا(ع) به من کمک کرده تا خشنود شوم، چرا من باعث خشنودی فرد دیگری نشوم؟ این هفت میلیون تومان پولی که من می خواهم به خاطر تشویق به این جوان بپردازم، رقم خیلی زیادی نیست. مهم این است که از نظر فرهنگی مردم این چیزها را ببینند و بی تفاوت از کنار این رفتارهای ارزنده نگذرند. این کار بسیار بزرگی است که یکی با این موقعیت گرفتار، آن قدر مومن و صادق است که حلال و حرام سرش می شود. آن هم در دنیایی که به خاطر پول، کم فروشی، گران فروشی، و کلاهبرداری می کنند. مهم تر از همه این که  آن قدر دل بزرگی دارد که حتی پول را نشمرده است. باید بر دستان زحمت کش این جوان بوسه زد.»
این پول بار زیادی را از شانه هایم برداشت
پس از این گفت وگو با ابوذر  تماس گرفتم. در جوابم می گفت: «من به خاطر پول این کار را نکرده ام» و حاضر نمی شد شماره حسابش را بدهد. کسی چه می داند شاید آن موقع که پدر ابوذر گزارش ما را خوانده و دلش بابت حرکت جوانمردانه پسرش لرزیده است در حقش دعا کرده و خداوند این چنین دعای پدر را در حق پسر برآورده کرده است.
بعد از این که مبلغ 7 میلیون تومان به حساب ابوذر ابراهیم زاده واریز می شود، دوباره با او تماس می گیرم تا به او اطلاع بدهم. پاکبان بجستانی با شنیدن این خبر آن قدر خوشحال می شود که صدای خنده هایش را از پشت تلفن می شنوم.  خوشحال از این که با این پول بالاخره می تواند قسط هایش را بدهد و نفسی تازه کند. او در پایان گفت وگوی مان می گوید:«این آقایی که این لطف را در حقم کرد، نمی شناسم، اما از زبان من از ایشان خیلی تشکر کنید. این پول ممکن است برای بعضی ها چیزی نباشد، اما بار زیادی را از روی شانه های من برداشت. خیلی خوشحالم که در این دوره و زمانه هنوز چنین انسان های شرافتمندی پیدا می شوند. امیدوارم خداوند عمر با عزتی به ایشان بدهد.»

منبع ” خراسان

مطالب مرتبط

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *