جمعه 10 فروردین 1403 - Friday 29 March 2024

نشستی با خانواده پیشکسوت فوتبال ” پهلوان مانا ” مرحوم علی جهانشیری / تجدید خاطره با حضرت استاد .

نشستی با خانواده پیشکسوت فوتبال ” پهلوان مانا ” مرحوم علی جهانشیری / تجدید خاطره با حضرت استاد .

… چای می نوشم / ولی / از اشک / فنجانم پُر شده است .!

 

” به آنکه هستی نام از ویافت ” .

… برابر قرار قبلی خدمت عزیزانی رسیدم که در فراق بزرگ مردی ، پهلوانی ، نام آوری به سوگ نشسته و به قول شاملو روزگارشان مترادف است با : چای می نوشم / ولی / از اشک / فنجانم پُر شده است .

وعده گاهمان منزل پرورش یافته ایست در ظلّ عنایات  اهل بیت ( ع ) ، دلداده ای که با تمسک به اوصاف امیر المومنین علیه السلام ، مخلّق بود به صفات عالیه  ؛ ورزشکار و مربی پیشکسوت فوتبال مرحوم علی جهانشیری روحش شاد .

به رسم ادب و ادای شاگردی و پاسداشت مقام حضرت استاد ، عصری زمستانی با همت و مساعدت برادر زاده فرهیخته اش ، استاد محترم دانشگاه بهروز خان جهانشیری ، در محضر خانواده ی معزّا بستر گعده ای نه چندان

اندک فراهم و مصاحبتی با عُزلت و مغموم نشینان آن یار سفر کرده صورت پذیرفت ، سایه بزرگان خاصه پدر بزرگ بر زندگی اشان مستدام ؛  این شما و این باقی ماجرا.

نام و نام خانوادگی : مرحوم علی جهانشیری / متولد : اسفند 1330 / محل تولد : نیشابور / شغل : کفاّش ، ورزشکار – مربی فوتبال .

متاهل ؛ همسر سرکار خانم زهرا شریفی/ متولد روستای جابان شهرستان دماوند / خانه دار .

فرزندان : رقیه ( مهدیس ) جهانشیری / متولد : تیر ماه 1370 / خانه دار .

مهدی جهانشیری / متولد دی ماه 1375 / بازیکن اسبق تیم فوتبال جوانان باشگاه راه آهن سورینت / شغل آزاد .

 

 

علی آقا در اواسط اسفند ماه سال 1330 در شهر نیشابور دیده به جهان گشود ، از آنجا که دایی ایشان و همسر وی دارای فرزند نبودند تا سن 3 سالگی با عنوان فرزند خوانده نزد خانواده دایی بوده و پس از آن به همراه مادر

و برادرانش به تهران مراجعت می نمایند.

از سن 10 سالگی وارد بازار کار شده و ضمن اشتغال در حِرف مختلف در سن 13 سالگی اولین حضورش در کارگاه های تولید کفش را تجربه و تا افول خورشید زندگیش در روزهای پایانی بدین امر می پرداخته است ، در سن 26

سالگی و از ابتدای سال 1356 به شهرستان پاکدشت عزیمت می نماید.

از آنجا که وی در زمان نوجوانی و جوانی در شهر تهران در زمین های خاکی آن زمان به صورت حرفه ای فوتبال را دنبال و بازی در تیم راه آهن تهران را در کنار دوستانی چون قاسم یادگاری ، عباس درویشی تجربه کرده بود ،

در زمان مهاجرت به شهرستان پاکدشت و با اشراف بر وجود نادر اماکن ورزشی آن شهرستان ؛ به موازات تیم داری دیگر تیم ها پایه های تیم امید را استوار  ، نخست نسبت به تاسیس تیم نوجوانان ، جوانان و نهایتاً بزرگسالان

این تیم همت گمارده عرصه فعالیت سالم را برای فرزندان آن شهر و دیار فراهم می آورد.

در تیرماه 1369 ازدواج و از آنجا که همسر محترمه اشان اصالتاً اهل شهرستان دماوند هستند به روستای جابان نقل مکان و به عبارتی به مصداق عبارت ” روز از نو روزی از نو ” ، تمامی اتقات صورت داده در زمان حضورش

در زمینه فوتبال در شهرستان پاکدشت را به صورت تمام و کمال در خطّه دماوند تکرار می نماید ( ایشان در مسابقات فوتبال با عنوان بازیکن _ مربی شهرستان های پاکدشت و دماوند خوش می درخشیده و افتخارات

قابل توجهی کسب کرده است ) .

سال 1388 بیماری قلبی نشات گرفته از روماتیسم قلبی دوران کودکی زنگ خطر عدم حضورش در زمین های ورزشی را برایش به صدا در آورده ، در یک بازه زمانی 4 ساله و در سال 92 هشدار های جدی اش هویدا

، درمان جدی تر بیماری خطرناکش آغاز و جسم نحیفش به مرور تحلیل ، از حضور در میادین ورزشی به شدت منع و این داستان تا آخرین روزهای عمر 67 ساله اش تداوم و بر اثر عوارض ناشی از بیماری یاد شده ، در شامگاه

رحلت بانوی مکرم اسلام حضرت بی بی فاطمه معصومه ( ع ) سال جاری روح از کالبد جدا و آسمانی می شود ؛ روحش شاد .

 

گزیده هایی از مطالب همسر محترمه مرحوم جهانشیری  :

_ از زندگی با ایشان بسیار خرسند ، خاطرات فراوانی داشته و با تمام وجود به ایشان افتخار می کنم، ایشان ضمن اینکه همسری مهربان برای من ، پدری بی نظیر برای فرزندان بود ، فرزندان شهر و دیار سکونت خود را

چه پاکدشت ، چه در دماوند ( جابان ) و یا حتی تهران فرزندان خود می دانست و با اینکه تموّل مالی آنچنانی نداشت دسترنج زحماتش را در راه ترویج ورزش و سلامتی به پای آنان خرج می کرد.

علیرغم اطلاع از شدت بیماری و قطع امید پزشکان معالج در شش سال آخربیماری ، هیچگاه ترس از مرگ در وجوش راه نیافته بود و تا آخرین روزهای حیاتش از تلاش در راه کسب معاش دست بر نداشت؛ استواری و

مناعت طبعش مثال زدنی ، در امر خیر و البته بصورت پنهان شرکت می کرد ، زندگی با او برایم سراسر خاطره است ؛ چه می شود کرد زندگی جریان دارد و سعی می کنم در کنار فرزندان و یگانه دامادم آقا حمید روزگار خوبی

را به لطف خداوند متعال برای فرزندانم رقم زده و جز طلب مغفرت برای ”  علی  ” کاری از دستم بر نمی آید.

گزیده ایی از مطالب یگانه دختر محترمه مرحوم جهانشیری  :

_ پدر بسیار باصفا و دارای روحیه مردانگی و معرفت بود ، علاقه بسیار زیادی به خانواده داشت و برایمان سنگ صبور و رفیق بی بدیلی بود ، بهترین خاطراه ام از ایشان این بود که تا سن 4 سالگی مانند پسرها مرا به زمین

فوتبال می برد و با ملبّس کردنم با لباس ورزشی فوتبال ، با من فوتبال بازی می کرد ، دوست داشتنی بود و نبودش برایم خیلی گران تمام می شود مخصوصاً وقتی که تنها فرزندم مهدیار که نوه منحصر به فردش است بهانه ی

ایشان را می گیرد.

 

گزیده هایی از صحبت های تنها فرزند مرحوم  جهانشیری :

_ الفبای فوتبال ، احترام ، مردم داری ، معرفت و صمیمیت را از پدرم آموخته و با تمام وجود به وجودش افتخار کرده و می کنم ، چیزهایی زیادی در فوتبال از ایشان آموختم ؛ بعد از آنکه به علت ابتلاء پدر به بیماری ،

کارت معافیت از خدمت ( به جهت کفالت ایشان ) را دریافت کردم ، به تیم جوانان راه آهن سورینت تهران ملحق و در پست دفاع راست بازی می کردم ، مدتی گذشت و به دلیل بّعد مسافت طولانی محل سکونت

( جابان – دماوند )  با باشگاه راه آهن از ادامه حضور در باشگاه راه آهن منصرف و به زندگی عادی بازگشته و غم نبود پدر تا مغز استخوانم را می سوزاند .

بهترین خاطره ورزشی را که از زندگی پدر و از او شنیده ام این است که ایشان در جوانی و زمان بازی در تیم های تهرانی

با یک تیم مقابل تیم علی آقای پروین ایستاده و تیم خود را در برابر ایشان کوچ کرده است ( هر چند نتیجه این بازی به

تیم آقای پروین تمام شده است ) .

 

 

 

 

 

 

 

مطالب مرتبط

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *