مینویسم از یه مردی
که وجودش جون پناهه
هنوزم درست مثل کوه پشتمی
چقدر زود زمونه تو رو پیر کرد
جوونیت رو تو قاب عکس جا بذار
به چهرهات نگاه کن چه تغییر کرد
یه عمر واسه آینده پیش روم
گذشتی از آرامش زندگیت
ببین واسه من مثل عادت شده
تماشای موهای جو گندمیت
میخوام سایهات رو سرم حس کنم
منو باز به آغوش گرمت ببر
به هرجایی رفتم دلم با تو بود
هنوزم یه دنیا غروری پدر
تو مثل درختی که برگ برگش رو
درست روبه روی چشام باد برد
تموم وجودت پر از درد بود
همه ریشههات تو دل خاک مرد
بدون توی دنیا به جز عشق تو
من هیچ عشقی رو عشق نمیدونمش
تو رو توی آغوش میگیرمت
ترکهای دستات رو میبوسمش
میخوام سایهات رو سرم حس کنم
منو باز به آغوش گرمت ببر
به هرجایی رفتم دلم با تو بود
هنوزم یه دنیا غروری پدر
کسری شاهانی
با سلام و احترام ؛ خداوند منان سلامتی و عافیت نصیب همه پدران علی الخصوص جناب آقای قدرت الله عرب پدر نازنین آقای رضا عرب عطا فرماید انشاالله .