فکویاما نوشت: اگر ترامپ در انتخابات بار دیگر انتخاب شود، شانس تجدید حیات دموکراسی یا نظم لیبرال جهانی کاهش خواهد یافت. حتی اگر دموکراتها اختیار کاخ سفید و کنگره را بر عهده بگیرند هم کشوری را به ارث میبرند که به زانو در آمده است.
به گزارش فارس، فرانسیس فوکویاما، فیلسوف و نظریه پرداز پرآوازه آمریکایی مطلبی در «فارین افرز» منتشر و شرایط آمریکا و نظامهای لیبرال در شرایط کرونا و پسا کرونا را مورد بررسی قرار داده است. مهمترین بخشهای این یادداشت در ادامه از نظرتان میگذرد.
بحرانهای بزرگ، پیامدهای بزرگ و معمولاً پیشبینی نشده دارند. همانطور که رکود بزرگ، انزوا، ملیگرایی، فاشیسم و جنگ جهانی دوم را به دنبال داشت، در عین حال به دستیابی به توافقی جدید، رشد ایالات متحده امریکا به عنوان ابرقدرت جهانی و در نهایت استعمار منتهی شد.
بحران سال ۲۰۰۸ هم به پوپولیسم ضد بشری و تغییر سران در سراسر جهان منجر شد. مورخان تأثیرات بزرگ و مشابه همهگیری ویروس کرونا را ترسیم کردهاند و چالش کنونی این است که چگونه این چالشها را پیش از موعد تشخیص دهیم.
3 مولفه کشورهای موفق در مهار کرونا
کاملاً روشن است که برخی کشورها بهتر از دیگران، بحران کرونا را مهار کردهاند و دلایل زیادی وجود دارد که این روند ادامه داشته باشد. فاکتورهایی که برای مقابله مؤثر با این بیماری همه گیر مطرح بودهاند شامل ظرفیت دولت، اعتماد اجتماعی و رهبری میشوند و کشورهایی که هر سه مورد را دارند یعنی دستگاه دولتی آنها عملکرد سالمی دارد، مردم به دولت اعتماد دارند و از فرامینش پیروی میکنند و از سران با نفوذ مؤثری برخوردارند، عملکرد چشمگیری داشتند و آسیبها را به حداقل رساندند.
در مقابل، کشورهایی که دولتهای آنها کارایی ندارند، جوامع چندقطبی هستند یا اینکه حاکمیت و رهبری در آنها ضعیف است، عملکردشان بد بوده و باعث شدند که مردم و اقتصاد در این کشورهای متحمل آسیب و زیان شوند.
اقتصاد جهان، به این زودیها به دوران پیش از همهگیری ویروس کووید ۱۹ باز نخواهد گشت. با نگرشی اقتصادی، بحرانی طولانی به معنای مشکلات اقتصادی بیشتر و نابودی صنایعی مانند فروشگاههای بزرگ، فروشگاههای زنجیرهای که خرده فروشی میکنند و بخش سفر و گردشگری خواهد بود.
فقط شرکتهای بزرگ میتوانند از طوفان کنونی جان سالم به در ببرند و شرکتهای فناوری بیش از همه به دست خواهند آورد چرا که تعاملات دیجیتال روز به روز مهمتر شدهاند.
با این همه، پیامدهای سیاسی میتواند از اهمیت بیشتری برخوردار باشد. یک همهگیری طولانی به همراه از دست رفتن فرصتهای شغلی به صورت گسترده، رکود طولانی مدت و بار بدهیهای بیسابقه میتواند تنش اجتناب ناپذیری را ایجاد کند که واکنش سیاسی را به دنبال خواهد داشت. اما اینکه چه کسی با این روند مقابله میکند، همچنان مشخص نیست.
توزیع قدرت جهانی رو به شرق
توزیع قدرت جهانی همچنان رو به سمت شرق خواهد بود و این امر ناشی از عملکرد بهتر کشورهای شرق آسیا در مهار کرونا در مقایسه با اروپا و امریکا است. اگرچه این بحران از چین شروع شد، اما این کشور دست کم به صورت نسبی از بحران سود خواهد برد.
چین توانست، بار دیگر کنترل اوضاع را در دست بگیرد و اقتصاد خود را به سمت رشد سریع و پایدار ببرد، اما امریکا در مقابل، واکنش بسیار بدی داشت و چنین واکنشی باعث شد وجهه این کشور به شدت آسیب ببیند.
ایالات متحده از ظرفیت بالقوه بالایی برخوردار است و در مواجهه با همهگیریهای قبلی هم رکورد خوبی دارد، اما در حال حاضر، جامعه به شدت قطبی شده و حضور رئیسجمهوری ناکارآمد باعث شده نتواند عملکرد مؤثری داشته باشد.
دونالد ترامپ در قامت رئیسجمهور، بیش از آنکه به اتحاد توجه داشته باشد، آتش تفرقه را شعلهور میکند. او توزیع کمکها را سیاسی کرد و مسئولیت تصمیمگیری درباره مسائل کلیدی را بر عهده فرمانداران گذاشت، آنهم در شرایطی که معترضان را برای حمایت از سلامت عمومی، علیه آنان تحریک میکرد. ضمن اینکه به جای جلب توجه مؤسسات بینالمللی، آنها را هدف انتقاد قرار داد.
افول آمریکا، نابودی نظم جهانی
در سالهای پیش رو، این بیماری همهگیر میتواند به افول قابل توجه امریکا، کاهش نسبی و نابودی تدریجی نظم جهانی و قدرت گرفتن مجدد فاشیسم در سراسر جهان منتهی شود که تولد دوباره لیبرالدموکراسی و قدرتهای جدید را به دنبال خواهد داشت. این دیدگاهها در مناطق مختلف رشد خواهد داشت، مگر اینکه رویکردها به شکل قابلملاحظهای تغییر یابند، اما چشمانداز تاریک است.
دیدگاه منفیگرایانه را به راحتی میتوان تصور کرد؛ که شامل ملیگرایی، انزوا، بیگانهستیزی و حملات به نظم جهانی لیبرال است و این روند به وسیله بیماری همهگیر تسریع خواهد شد. دولتها در مجارستان و فیلیپین از این بحران استفاده کردهاند تا قدرت کسب کنند و از دموکراسی دور شوند.
رشد ملیگرایی میتواند به امکان درگیری جهانی منجر شود. سران ممکن است که مقابله با خارجیها را به عنوان راهکار مؤثری برای منحرف کردن افکار عمومی به کار گیرند یا اینکه وسوسه شوند و از این بیماری همهگیر برای بیثبات کردن اهداف مورد علاقه یا ایجاد حقایق جدید استفاده کنند. با این همه، احتمال تنش جهانی از تنش داخلی کمتر است.
پیروزی دوباره ترامپ؛ مرگ دموکراسی
اگر دونالد ترامپ در انتخابات ماه نوامبر بار دیگر انتخاب شود، شانس تجدید حیات دموکراسی یا نظم لیبرال جهانی کاهش خواهد یافت، اما در هر صورت این انتخابات هر نتیجهای که داشته باشد، قطبی شدن شدید امریکا همچنان به قوت خود باقی خواهد ماند.
باید این را در نظر داشت که برگزاری یک انتخابات در جریان بیماری فراگیر دشوار است و انگیزههایی برای بازندگان ناراضی برای به چالش کشیدن مشروعیت آن ایجاد خواهد شد و حتی اگر دموکراتها اختیار کاخ سفید و کنگره را بر عهده بگیرند هم کشوری را به ارث میبرند که به زانو در آمده است.
درخواستها برای اقدام، انبوهی از بدهیها و مقاومتهای مخالفان را به دنبال خواهد داشت. سازمانهای ملی و جهانی ضعیف خواهند شد و سالها طول میکشد که بازسازی شوند، البته اگر اصلاً چنین شرایطی امکانپذیر باشد.
وقتی که بخش تراژیک بحران سپری شد جهان درگیر رکود طولانی مدت خواهد شد و برخی نقاط زودتر و برخی نقاط دیگر دیرتر از آن خارج میشوند. در مجموع، بعید به نظر میرسد که جهان درگیر تنشهای خشونتبار شود. دموکراسی، سرمایهداری و امریکا همگی قبلاً ثابت کردهاند که توانایی تغییر و سازگاری را دارند. اما آنها باید خرگوش را دوباره از کلاه بیرون بیاورند.
منبع: روزنامه جوان
انتهای پیام/