پر واضح است سیاستهای کوتاهمدّت قانون و سیاستهای بلندمدّت رسانه و آموزش و پرورش در تغییر دیدگاه و فرهنگ تاثیرگذاری زیادی دارند، اگر در کوتاهمدّت قانون به سرعت با خشونت و بیقانونیها برخورد کند میتوان آمارهای قتل و جنایت را در جامعه کاهش داد .
رسانه رسمی و بین المللی ” رواپرس “ ( دارای مجوز انتشاز به 3 زبان انگلیسی _ عربی و فارسی ) ؛
با نگاهی هر چند گذرا به اخبار فضای مجازی، جراید، رسانه های مکتوب و دیجیتال در می یابیم سر فصل هایی همچون خشونت و مواردی از این دست خودنمایی می کند که متاسّفانه درصد قابل توجهی از اخبار یاد شده را نیز شامل می شود ، سوای نقش تخریبی و تعمّدی بسیاری از رسانه های برون مرزی و گاها” داخلی که با کاریکاتوریزه نمودن اخباری مشابه نقش محوری را در تکثیر آنچه گفته شد را عهده دار می باشند ؛ شوربختانه باید پذیرفت و یادآور شد که استمرار چنین وضعیتی ( خشونت های فردی ) زنگ خطر نهادینه شدن خشونت در سطح جامعه را به صدا در آورده که این مهم موجبات نگرانی دلسوزان و کارشناسان امر را بیش از پیش فراهم نموده است.
از این رو به منظور درک نقشی که خشـم در روابط بین فردی بازی میکند تصمیم دارم در این یادداشت ضمن تعریف جامعه شناختی پرخاشگری نسبت به ارائه دیدگاه های روانشناسان و جامعه شناسان برجسته در این خصوص اقدام ، در ادامه عوامل سه گانه موثّر بر پرخاشگری را تبیین ؛ در نهایت به عرضه ی راهکارهای گذار از آسیب های فردی و اجتماعی یاد شده هر چند به اختصار بپردازم.
تعریف جامعهشناختی پرخاشگری
از نظر مفهومی واژه پرخاشگری ناظر به نوع شدّت عمل در مقابل دیگران به مفهوم کلّی اعم از فردی، جمعی، کلامی، رفتاری ایجابی و سلبی است.
به عبارتی خشم و پرخاشگری هیجان های جهان شمولی هستند که در همه فرهنگ ها دیده می شوند و یکی از شایع ترین مشکلات رفتاری هستند که موجب ناراحتی و پریشانی دیگران می گردند و بهداشت روانی جامعه را مختل می کنند.
هیجان ها پدیده هایی ذهنی، زیستی، هدفمند، اجتماعی و فطری هستند که در افراد مختلف در شرایط یکسانی بروز و پاسخ های زیستی مشخصی را فرا خوانی می کنند.
از جمله هیجان ها می توان به هیجان خشم اشاره کرد که یک هیجان ارضاکننده و در عین حال ویران کننده است، سامانۀ درونی ما را فعّال و ما را برای رویارویی با خطرهای بالقوّه پیرامون آماده می سازد ؛ به قولی خشم هیجانی است که به شمشیر دولبه معروف است به این معنا که برون ریزی آن باعث تخریب افراد و اشیای اطراف می شود و درون ریزی و سرکوب آن صدمات جسمانی و روانی را برای فرد به بار می آورد.
خشم به عنوان یک هیجان گذرا تجربه می گردد و برانگیختگی خشم به صورت مکرّر می تواند مشکل ساز و فعّال کنندۀ رفتار پرخاشگرانه باشد و به سازشیابی روانشناختی و سلامت فردی آسیب برساند ، اگرچه ساختار خشم مشترکاتی با پرخاشگری و خصومت دارد امّا این اصطلاحات مترادف نیستند و ساختارهای خشم، خصومت و پرخاشگری همپوشانی دارند.
خشم به هیجان، خصومت به نگرش و پرخاشگری به رفتار اطلاق می گردد ، خشم به عنوان حالت هیجانی توصیف می شود که می تواند زیربنای پرخاشگری و خصومت باشد ؛ خصومت به نگرش پرخاشگرانه ای اطلاق می شود که فرد را به سوی رفتارهای پرخاشگرانه سوق می دهد در حالی که پرخاشگری به رفتار قابل مشاهده و با قصد آسیب رسانی اطلاق می گردد.
” چارلز اشپیلبرگر “ روانشناس بالینی اهل آمریکا معتقد است خشم حالت هیجانی با شدّت های متغیّر است که مانند سایر هیجانات با تغییرات فیزیکی و زیستی همراه است ، رخدادهای درونی و رخدادهای بیرونی هر دو می توانند باعث خشم گردند.
درمانگران شناختی نیز خشم را به عنوان مجموعه ای از شناخت ها، رفتارها و الگوهای برانگیختگی فیزیولوژی می دانند ، از دیدگاه رفتاری خشم از طریق یادگیری ایجاد و می تواند از طریق یادگیری تغییر یابد ؛ آنان پرخاشگری را به پرخاشگری « خصمانه » و پرخاشگری « وسیله ای » و از لحاظ نحوه ابراز آن را به چهار دسته کلامی، بدنی، فعّال و غیر فعّال تقسیم و زیر مجموعه ای نیز برای آنها قائل شده اند ؛ بتازگی پرخاشگری به دو دسته « پیش گستر » و پرخاشگری « واکنشی » تقسیم بندی شده است که در واقع همان خصوصیات پرخاشگری « ابزاری » و « خصمانه » را داراست.
در همین راستا یک ” درمانگر روان تحلیلگر “ خشم را به عنوان بخشی از غریزه پرخاشگری می داند که به وسیله فرآیندهای اتوماتیک ایجاد می شود ، از این دیدگاه ابراز خشم به تخلیه هیجانی و کاهش هیجان منجر می شود وقتی خشم خارج از کنترل و مخرّب باشد می تواند به بروز مشکلاتی در کار روابط بین فردی و کیفیت کلی زندگی منجر شود.
به طور کلی خشم از ناکامی ناشی می شود ، زمانی که چیزی یا کسی مانع از رسیدن ارگانیزم به هدفش گردد بروز پیدا می کند و به صورت خصومت، مخالفت، انتقاد، احساس رنجش و … ؛ بارها دربارۀ چیزی حرف زدن، مصالحه کردن، دوری و اجتناب از مسائل و افراد ابراز می شود.
پرخاشگری در گروه های متفاوت اجتماعی بخصوص نوجوانان و جوانان به چشم می خورد ، معمولا نوجوانان احساس خشم را تجربه و همه آنها می دانند که به زعم آنان دلیل احساس ناراحتی اشان این است که هیچ چیز ظاهرا” درست نمی باشد ، از منظر آنها این برای نوجوانان طبیعی است که نسبت به دوستان و اعضای خانواده خود احساس خشم کنند ، نوجوان زمانی دچار ناامیدی می شود که درک نشود.
در واقع محقّقان معتقدند که میزان قابل توجهی از رفتارهای خطرناک نظیر بزهکاری، مصرف الکل و رابطه جنسی آسیب پذیر در طول دوره نوجوانی آغاز می شود، اگر چه شمار زیادی از جوانان دور ه نوجوانی را با موفقیت طیّ می کنند اما بسیاری از آنان نیز پس از ورود به دوره دهه ی دوّم زندگی با مشکلات مخاطره آمیز و مهمی از جمله پرخاشگری مواجه می شوند.
در حقیقت لازم است یک نوجوان اقدام به شناساندن هیجان های خود کند اما همان طور که می دانیم میزان آگاهی _ قدرت تجزیه تحلیل _ تحمّل و کنترل خشم او پایین است و از آسیبی که می تواند به خانواده و همسالان خود بزند تصویر مبهمی دارد ، ناگفته نماند بر اساس نتایج تحقیقات به عمل آمده پرخاشگری و خشونت از سنین خردسالی وجود دارد و در طول زمان تداوم می یابد و در نوجوانی و بزرگسالی ادامه پیدا می کند.
خانواده ها اغلب تلاش می کنند تا یک نوجوان خشن را کنترل کنند ، نوجوانان در شناخت قوّت ها و ضعف های شخصی خود دچار مشکل هستند و احساس های نیرومند خشم را در خود نگه می دارند ، آنها نمی دانند که خشم سودمند است یا مضّر ؛ خشم در حقیقت یک ویژگی معرّف نوجوانی است و کارکردهای گوناگونی دارد و ممکن است به صورت های مختلفی نمایان گردد.
برای مثال خشم ممکن است پاسخی باشد که یک نوجوان به جهان اطراف خود می دهد ، نوجوان خشمگین ممکن است بخواهد آنچه را که مکرّر در کنار خانواده خود آموخته است نشان دهد ؛ ابرازات خشم ممکن است راهی برای شناساندن نیازهای برآورده نشده فرد باشد اما وجه مشترک همه ابرازات خشم این است که آنها یک ابزار ارتباطی محسوب و نوجوانان نیز با تمسّک به ابراز خشم خود می خواهند پیام خود را منتقل کنند.
به طور کلى، یکی از پدیده هایی که مطالعه آن به سه حوزه جامعه شناسی، روانشناسی و فرهنگ بسیار مربوط است، پرخاشگری و رفتارهای پرخاشگرانه است که در اینجا عوامل مؤثر بر پرخاشگرى را به سه دسته مىتوان تقسیم کرد :
1) عوامل فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و محیطی خانواده (مهارت های ارتباطی ضعیف _ نداشتن فرصت یادگیری _ فقر _ پیروی از الگوهای نامناسب)
در رابطه با مهارت های ارتباطی ضعیف گفتنی است آموزش مهارت کنترل خشم یکی از موثرترین برنامههای پیشگیری از شیوع انواع رفتارهای پرخطر و افزایش کارآمدی شخصی و اجتماعی است.
” سوروکین ” جامعه شناس روس معتقد است انسان دارای دو بعد نفرت و عشق است که هر دو این ابعاد در درون او وجود دارد ، اگر فرد در شرایط مناسب اجتماعی قرار داشته، اجتماعی و جامعه پذیر شده باشد در حالت عادی در روابط اجتماعی با دیگران با عشق عمل میکند، امّا اگر فرد از جامعهپذیری مناسبی برخوردار نباشد در روابط خود از نفرت استفاده میکند.
2 ) عوامل روان شناختی { افسردگی ( افسردگی آرام – افسردگی همراه با بی قراری ) _ استرس و ناامیدی }.
3 ) عوامل زیست شناختی ( وراثت _ کودکان دارای بیماری خاص _ کودکان دارای ناهنجاری مادرزادی )
با عنایت به آنچه شرح آن رفت یادآور می شوم که :
الف )
اداره هیجان ها ممکن نیست مگر اینکه افراد از هیجان های بنیادین مثل خشم، ترس، اضطراب، شادمانی، تعجب، اندوه، انزجار و عشق آگاه و از دانش کافی درباره سطوح هیجان، مراحل، تظاهرات جسمانی، عاطفی، شناختی و رفتاری آنها، هیجان های مثبت و منفی و شدّت و ضعف آنها برخوردار باشند.
شناخت هیجان ها به افراد قدرت تحلیل و کنترل می دهد و هر قدر این شناخت بیشتر باشد به سوی مدیریت و کنترل عواطف و بهبود روابط بین فردی جلوتر خواهند رفت و در مجموع گام بزرگی در موفقیت زندگی خود در ابعاد گوناگون بر خواهند داشت .
ب)
از آنجا که بالا بردن توان فرد در کنترل خشم خود به احتمال زیاد در کاهش پرخاشگری مؤثّر خواهد بود و ارائه ی آموزش های زود هنگام می تواند باعث کاهش پرخاشگری شود .
بدیهی است والـدین نیـاز دارنـد در مورد واکنش خود در مقابـل خطاهـای کودکـان درک این که چرا کودک به شـیوهای خـاص رفتـار مـی کنـد ، شناخت علل احتمالی و متغیّرهای پیشبین که باعـث تعارض و ابراز خشم در روابط مـی شـود و در مجمـوع راهبردهای کنتـرل خشـم آموزشهای لازم را دریافـت کنند ؛ با استفاده از راهکارهایی در این زمینه میتوان مهارتهای والدین و قابلیتهای اجتماعی آنهـا را بهبود بخشید.
فرجام سخن نیز قابل ذکر است سیاستهای کوتاهمدّت قانون و سیاستهای بلندمدّت رسانه و آموزش و پرورش در تغییر دیدگاه و فرهنگ تاثیرگذاری زیادی دارند، اگر در کوتاهمدّت قانون به سرعت با خشونت و بیقانونیها برخورد کند میتوان آمارهای قتل و جنایت را در جامعه کاهش داد .
طبیعی است رسانهها و سایر نهادهای مرتبط نیز از این پتانسیل خاص برخوردارند که در بلند مدّت روی اخلاق عمومی و راههای کنترل خشونت کار کنند تا در آینده کمتر شاهد بروز رفتارهای خشونتآمیز در بین مردم باشیم ، رسانههای عمومی مثل صدا و سیما به دلیل گسترهای که دارد و افراد در تمام مناطق کشور به آن دسترسی دارند تأثیر بیشتری در این زمینه ایفا میکنند.
انتهای پیام