*دعوای اصلی در افغانستان بین چین و آمریکا است. آمریکاییها در معاملهای که با طالبان کردند امیدشان این است که فضا را برای جریان رادیکال خلافت گرا داعش و القاعده با همکاری طالبان باز کنند که آن جریان رادیکال بتواند جلوی پیشرفت جاده کمربند را که دعوای اصل چینیها و آمریکاییها است بگیرد.
گروه سایر رسانه های رسانه رسمی و کشوری ” رواپرس “ ،؛ روزنامه آفتاب یزد در تاریخ س ام مرادماه ( امروز ) کفتگویی را توسط بردستانی پیرامون حوادث جاری روزهای گذشته افغانستان با « پیرمحمد ملازهی » کارشناس ارشد مسائل افغانستان انجام داده است ، لذا با توجه به اهمیت موضوع متن کامل این گفتگو به شرح ذیل باز نشر می گردد :
آیا در اتفاقات اخیرِ افغانستان، روند انتقال قدرت ازدست آمریکاییها خارج شده است؟
طالبان از دو ظرفیت برخوردارند؛ یک ظرفیت سیاسی است که با گروههای دیگر مذاکره میکنند. آقای یونس قانونی با هیئتی به پاکستان رفته و در حال مذاکره با ژنرالهای آنجا برای تثبیت قدرت است تا کار به جنگ داخلی کشیده نشود.
همین طور شورای همکاری نیز مذاکراتی انجام دادند که البته هنوز خروجی نداشته است و تنها کرزی و عبدالله عبدالله ابراز خشنودی کردند که بتوانند راه حلی پیدا کرده از تشدید بحران جلوگیری کنند و دولت همه شمولتری را به وجود آورند که هم طالبان باشند هم دیگر احزاب سیاسی و گروههای قومی در دولت سهم داشته باشند.
ظرفیت دیگر طالبان ظرفیت نظامی آنها است. از این دو ظرفیت هم کشورهای منطقه میتوانند استفاده کنند هم در رقابت بینالمللی که بین چین، روسیه، آمریکا و اروپا وجود دارد تعیینکننده است.
به نظر میرسد هر کدام از کشورها چه در سطح همسایگان و منطقه و چه در سطح بینالملل در تلاش هستند از این دو ظرفیت طالبان حداکثر استفاده را در جهت منافع خود ببرند. از این زاویه است که ابهامات جدی است.
اگر طالبان شراکت در قدرت را با دیگران بپذیرند بخش سیاسیشان در حوزه مسلط قرار خواهد گرفت و میتوانند با نوعی شناسایی بینالمللی روبه رو شوند ولی اگر بخش نظامی و سخت افزاریشان در حوزه تسلط قرار گیرد به نظرم در آن صورت دنیای غرب دچار مشکل خواهد بود اما چین و روسیه سعی خواهند کرد از این فضا به سود خودشان استفاده کنند و ممکن است به طالبان نزدیک شوند و غرب را از افغانستان قیچی کنند.
نیاز به ارتباط با خارج برای افغانستان، حضور فعال چین در این قضیه و موضع روسیه میتواند نشان از انشقاق طالبان و تجزیه افغانستان باشد؟
دعوای اصلی در افغانستان بین چین و آمریکا است. آمریکاییها در معاملهای که با طالبان کردند امیدشان این است که فضا را برای جریان رادیکال خلافت گرا داعش و القاعده با همکاری طالبان باز کنند که آن جریان رادیکال بتواند جلوی پیشرفت جاده کمربند را که دعوای اصل چینیها و آمریکاییها است، بگیرد.
این طرحی است که آقای خلیلزاد با طالبان در دوحه روی آن بحث کردند و به توافق رسیدند. اما از آن طرف چینیها هم بازی خود را انجام میدهند. چین نگرانی اصلی طالبان برای تثبیت قدرت را فهمیده است و آن مسئله اقتصاد است و کمکهایی که تا کنون از غرب دریافت کردند. چین به دنبال تفاهم با طالبان است که یک تریلیارد ذخائر زیرزمینی افغانستان را در اختیار گیرد.
آنها میخواهند طالبان را متقاعد کنند که در صورت توافق با آنها، طالبان دیگر دغدغه مالی برای اداره کشور نخواهند داشت.
اینجاست که باید ظرفیت دوگانه طالبان را مورد توجه قرار دهیم. ظرفیت سیاسی طالبان و شورای کویته به دنبال این است که مناسباتش را با دنیای غرب از دست ندهد و کمکها را بتواند دریافت کند. با توجه به بخش نظامی و تفکری که شبکه حقانی دارد به نظرم چین و پاکستان در این قضیه هماهنگاند و اگر جناح نظامی پیش رود به احتمال خیلی زیاد جناح سیاسی شورای کویته خنثی خواهد شد و افغانستان و پاکستان در یک نظام کنفدرال به یک کشور تبدیل خواهند شد و صلح و ثبات را از طریق چینیها با سرمایهگذاریهای کلان به وجود میآورند. این پروژه چینیها در مقابل پروژه آمریکاییها است .
حالا کدام یک میتواند موفق باشد بحث دیگری است که نیاز به گذشت زمان خواهد داشت اما فعلا رقابت شکل گرفته است.
و این رقابت در حوزه جغرافیایی سیبک و در حوزه قرارداد ۲۵ساله ایران و چین است و سه کشور در آن دخیلاند: افغانستان، پاکستان و ایران. اینها محل اصلی رقابت چین و آمریکا در قرن ۲۱ بر سر قدرت جهانی است.
بالاخره منتظر انشقاق در طالبان باشیم؟
جریانی که اکنون در پنجشیر در حال شکلگیری است و امرالله صالح خود را جانشین آقای اشرف غنی اعلام کرده و احمد مسعود پسر احمد شاه مسعود رهبری یک جریان نظامی را بر عهده گرفته و از همه جوانان افغانستان که حاکمیت طالبان را قبول ندارند دعوت کرده به پنجشیر آیند اولین گروه هم راهی و با نیروهای دره پنجشیر متحد شدند و از آن طرف مقاومتی که در جلال آباد شکل گرفت و پرچم سه رنگ افغانستان را نصب کردند و پرچم سفید طالبان را پایین کشیدند که درگیری پیش آمد. اگر این جریان قدرت گیرد و به طرف یک مقاومت همه جانبهتر برود به خصوص در مناطق پشتوننشین در آن صورت فکر میکنم افغانستان به طرف جنگ داخلی میرود و در نهایت هم ممکن است تجزیه شود.
خالی کردن زمین توسط آمریکاییها و دادن میدان به چینیها سوال برانگیز نیست؟
آمریکاییها زمین بازی را خالی نکردند. آنها تغییر موضع دادند به جای اینکه سربازانشان کشته شوند و هزینه زیاد تقبل کنند تصمیم عاقلانهای بر اساس منافع ملی خودشان گرفتند.
اگر تصمیم بر اساس منافع ملی است چرا همه معترض هستند؟
از زوایای دیگر معترضند. رقابتهای حزبی داخل آمریکا و انگلیس را هم باید در نظر گرفت آنهایی که الان معترضند بیشتر احزاب مخالف دولتهای حاکماند و اغلب نو محافظهکاران آمریکا هستند و حزب کارگر انگلیس!
آیا تلاش برای بازگشت ترامپیسم در سایهی حوادث افغانستان را درست است ؟
درست است ولی بر اساس رقابتهای حزبی در غرب این مسئله را میتوان توضیح داد. این طور نیست که چون احمد مسعود به پاریس پیام داده است معنی آن این است که نگاه کلیاش به غرب است.
واقعیت این است اگر پنجشیر بخواهد پا گیرد فرانسویها نمیتوانند آن را مورد حمایت قرار دهند اینجا در حوزه نفوذ چینیها و روسها است. چین است که میتواند این حرکت را سازماندهی کند. پنجشیر جایی است که بسیار به لحاظ جغرافیایی سخت است و کسی نمیتواند وارد آنجا شود و راههای زیرزمینی دارد که گروههای چریکی سالها و ماهها میتوانند بدون ارتباط با خارج زندگی کنند. این مسئله را هم روسها هم آمریکاییها و هم چینیها میدانند در رقابت این سه باید تحولات افغانستان را بررسی کرد که به کدام سمت میرود.
آیا می توان گفت تسلط بر پنجشیر یعنی تسلط بر کابل؟!
این مطلب کاملا درست است اکنون پنجشیر دارد به مقر مقاومت تبدیل میشود. اگر جریان عبدالله عبدالله و کرزی و جریان حکمتیارکه در پاکستان دارند پیگیری میکنند از اهرم پنجشیر به عنوان اهرم فشار بتوانند استفاده کنند و طالبان را مجبور به پذیرش شراکت در قدرت کنند و قدرت متعادل به لحاظ قومی و مذهبی و جریانات متفاوت اجتماعی شکل گیرد در آن صورت فکر نمیکنم پنجشیر به طرف مقاومت مسلحانه رود. اما اگر مذاکرات به شکست انجامد و طالبان به دنبال تشکیل امارت اسلامی به صورت انحصاری و قوم پشتون روند در آن صورت نباید تردید کرد که پنجشیر محل مقاومت جدید افغانستان در مقابل طالبان خواهد بود.
به نظر میرسد دوران عبدالله و تیمش و کرزی و اشرف غنی تمام شده است. اما حکمتیار خیر. حکمتیار نیروی اسلامی نزدیک به تفکر طالبان است. به نظر سهم خود را در قدرت در قالب حزب اسلامی گرفته است. این طور نیست که او را کاملا در جناح مخالف طالبان قرار دهیم. او یک بازیگر پیچیدهای است منافع خود را خوب درک میکند و به احتمال قوی دارد با طالبان مذاکره میکند که سهماش در قدرت چه خواهد بود. یا از طریق شرکت در حاکمیت و یا به شکل فعالیت سیاسی حزبی.
اگر طالبان شراکت در قدرت را نپذیرد تجزیه افغانستان را به دنبال خواهد داشت، نه اینگونه نیست اما جنگ داخلی گزینهی دم دستتری است که رخ خواهد داد و در نهایت منجر به تجزیه افغانستان خواهد شد.
انتهای پیام