ترامپ به عاملی در تشدید شکافهای اجتماعی در آمریکا تبدیل شده است و در سطح بین الملل نیز تعارض منافع بسیاری به وجود آورده است.
انتخابات ایالات متحده آمریکا وارد رقابت تنگاتنگی بین «کامالا هریس» نامزد دموکراتها و «دونالد ترامپ» کاندیدای جمهوریخواهان شده است. هریس ورود اثربخشی به این انتخابات داشت و از روز اول توانست شرایط را به نفع خود تغییر دهد.ترامپ هم که با ماجرای ترورش توانسته بود فضای انتخابات را به نفع خود پیش ببرد با کنار رفتن «جو بایدن» و حمایت «باراک اوباما» و «میشل اوباما» از هریس تا حدودی در این رقابت عقب افتاد اما با برگزاری کمپینهایی در این حوزه توانست دوباره خود را در این انتخابات بازیابی کند. رفته رفته نظرسنجیها نشان میدهد که رقابت بسیار نزدیک و تنگاتنگ است و به تازگی در برخی از نظرسنجیها ترامپ کمی پیشتاز شده است اما همه چیز در انتخابات آمریکا 50 50 است. همین موضوع از یک شکاف عمیق اجتماعی در این کشور حکایت دارد.واقعیت این است که انتخابات آمریکا دو وجهی است. از یک طرف مردم باید در ایالتها رای دهند و از سوی دیگر آرای الکترال شمارش میشود. بر همین اساس بدست آوردن آرای برخی از ایالتها آرای الکترال بیشتری دارند برای نامزدها بسیار مهم است. درواقع هرکدام از کاندیداها که در یک ایالت پیروز شوند، تمام سهمیه الکترال آن ایالت را از آن خود میکنند و کاندیدای شکست خورده هیچ سهمیهای از آراء الکترال آن ایالت را کسب نمیکند. بنابراین به طور توامان هم آرای مردمی و هم الکترال در انتخاب رئیس جمهور آینده آمریکا اثرگذار است.
انتخابات آمریکا اما در درون خود حاوی نکات ویژهای است و رقابت دو گفتمان را با شدت تمام رقم زده است. ترامپ سعی دارد خود را یک آمریکایی واقعی (آمریکایی سفیدپوست) و نماد نسل اول مهاجران این کشور که وارث آن هستند، توصیف کند. گذشته یک ابرقدرت که در مواجهه با کمونیست موفق عمل کرد و ترامپ بازگشت به آن را نوید میدهد.از این روست که با رفیق نامیدن هریس وی را نئوکمونیست خوانده که در ساختار آمریکا رسوخ کرده و لیبرالیسم و کاپیتالیسم را تهدید میکند. ترامپ در انتخاباتی که در رقابت با «هیلاری کلینتون» داشت وجه مقابله با چین و خروج شرکتهای این کشور از خاک آمریکا و بیکاری و زوال اقتصادی ایالات متحده را امتیاز پیروزی خود قرار داد. حالا با هراس افکنی در خصوص بازگشت تفکر چپ و رسوخ آن در ساختار اقتصادی و سیاسی آمریکا سعی دارد اذهان عموم این کشور را با خود همراه کند. وی چهره ضدمهاجری به خود گرفته است و به عنوان یک سرمایهدار به اقتصاد طبقات خاصی از بازار این کشور از کارگران گرفته تا سرمایهداران نگاه حمایتگرانه خود را نشان داده است.وی حمایت بیچون و چرای خود را از اسرائیل ابراز داشته و حتی در اظهارنظری اخیرا مطرح کرده که اگر ریاست دموکراتها بر کاخ سفید تداوم یابد طی دو سال باید شاهد نابودی رژیم صهیونیستی باشیم. از سوی دیگر وی تجمعات حمایت از فلسطین را به شدت محکوم کرده و بیان کرده با حضور وی در کاخ سفید به شدت جلوی این اعتراضات را خواهد گرفت. مواردی که قطعا این شکاف را در حوزه اجتماعی عمیقتر میکند.
از سوی دیگر هریس نیز نماینده نسل مهاجران غیر سفید پوست است که خود نیز از والدینی مهاجر به دنیا آمده و مادرش هندی و پدرش جامائیکایی است. زن بودن و رنگین پوست بودن وجهی برای وی به وجود آورده است که درست در تضاد با ترامپ قرار دارد. وی در میان جوانان خصوصا نسل z طرفدارانی بیشتری دارد. هریس بارها گفته است که اصلیت نژادیاش او را به گزینهای برای نمایندگی کسانی که در حاشیه قرار گرفتهاند، تبدیل کرده است. از این روست که در میان آراء جامعه آفریقایی آمریکایی 67 درصد آنها اعلام کردند به کامالا هریس رأی میدهند. ترامپ در این نظرسنجی تنها 12 درصد آراء رنگینپوستان را بهدست آورده است.
ترامپ عامل شکاف عمیق اجتماعی در آمریکا
گزارشات رسانههای غربی نشان میدهد که تقابل ترامپ و هریس باعث شکاف در جامعه آمریکا شده است. ترامپ به خودی خود عامل شکاف جامعه آمریکا محسوب میشود. وی زمانی که وی در کاخ سفید حضور داشت با هر توئیت در ایجاد شکاف بیشتر در آمریکا اقدام میکرد تا جایی که اکونومیست گزارش داد که «توئیت ترامپ بین آمریکایی ها تفرقه انداخته است. نظرسنجیها نشان میدهد که جمهوری خواهان اکثراً اظهارات نژادپرستانه رئیس جمهور را تأیید میکنند.»پدیده ترامپ در این کشور به نوعی باعث ترومازدگی در ایالات متحده شده است. وضعیت روانی اجتماعی آمریکا حاکی از یک شوک و زخم کاری است که حالا با ورود مجدد وی به عرصه انتخابات سر باز کرده است. ترامپ در نگه داشتن جامعه آمریکا در این وضعیت شکاف و عمیقتر کردن آن اثری مضاعف دارد و ریاست جمهوری وی قطعا این روند را تشدید میکند اما اگر هم در این انتخابات پیروز نشود نیز بازهم اثرگذاری شگرفی در این حوزه خواهد داشت و تمام شدنی نیست! از این نظر بوده که سیاست آمریکا در دور کردن ترامپ از شبکههای اجتماعی از جمله توئیتر قرار گرفت اما با بازگشت وی به عرصه انتخابات همه این موارد نقش بر آب شد. نقش وی آنقدر زیاد است که گفته میشود تأثیرات روانی به جامانده از همهگیری کرونا، تیراندازیهای جمعی، شورشهای اجتماعی گاهوبیگاه، پدیده دونالد ترامپ در ترومازدگی این جامعه اثربخش بوده است.
دنیا منتظر ترامپ است یا هریس؟
وضعیت جهانی در خصوص انتخابات آمریکا مانند وضعیت داخلی این کشور با شکاف و دودستگی و تعارض منافع روبروست. در این حوزه حضور ترامپ نیز اثرگذار بوده است اما اقدامات جو بایدن و دموکراتها نیز چندان بیاثر نبوده است. ترامپ برای بسیاری خطر و برای برخی نیز منفعت تلقی میشود. اوکراین در این حوزه با توجه به حضور ترامپ بسیار احساس خطر میکند. ترامپ به عنوان یک تاجر سیاسی هزینههای جنگ اوکراین در مقابل روسیه را نمیپذیرد. این موضوع هشداری به اتحادیه اروپا و شرکای آمریکا در ناتو نیز بوده است. اتحادیه اروپا با توجه به تجربهای که از دوره ریاست جمهور ترامپ داشتهاند که در خروج بیضابطه آمریکا از بسیاری معاهدات بینالمللی چالشهای ویژهای برای آنها ایجاد کرد قطعا در این عرصه از حضور وی در کاخ سفید استقبال نمیکند.رژیم صهیونیستی نیز در این زمینه نگاه ویژهای به انتخابات آمریکا دارد. گفته میشود «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر این رژیم سعی دارد جنگ علیه غزه را تا زمان حضور ترامپ در کاخ سفید کش دهد و راه نجات خود را در این عرصه میبیند. برخی مطرح میکنند که حمله ارتش اسرائیل به کرانه باختری نوعی رفتار انتخاباتی صهیونیستها نسبت به تحولات ایالات متحده است. ترامپ ایده «معامله قرن» را در سر دارد که عملا باعث نابودی فرضیه «دولت مستقل فلسطینی» میشود.یکی از وجوه معامله قرن این است که کرانه باختری به خاک اسرائیل ملحق میشود و تنها ۴ منطقه در داخل آن به ساکنین فلسطینی اختصاص مییابد. نتانیاهو از دو ماه قبل، در طراحی مواضع و رفتارهای خود به انتخابات آمریکا توجه میکند.
سخنان جنجالی «ولادیمر پوتین» رئیس جمهور روسیه درباره خندههای هریس بازهم این کشور را در خصوص انتخابات آمریکا بر سر زبانها انداخت. ترامپ قول حل مسئله جنگ اوکراین را داده است. از سوی دیگر اما به نظر میرسد غرب به دنبال حل خنثی جنگ اوکراین است.سیاست بایدن ( که امکان دنبال کردن آن توسط هریس بسیار بالاست) برای این جنگ این بوده که نه روسیه را بیش از حد تحریک کند و نه دستاوردی برای پیروزی در اوکراین به روسها بدهد. اطناب جنگ و فرسایشی کردن روند جنگ نیز در همین راستا انجام میپذیرد.
دموکراتها برای ایران بهترند یا جمهوریخواهان؟
دموکراتها برای ایران بهترند یا جمهوریخواهان؟؛ سئوالی است که بسیاری از رسانههای داخلی خصوصا اصلاحطلب سعی میکنند آنرا مطرح و بدان یک پاسخ جهتدار دهند. شاید برای بسیاری این موضوع یک امر بدیهی و روشن تلقی شود که دموکراتها به خاطر شیوه مرموز و نرم سیاسیشان برای ایران بهتر هستند و امتیازگیری از آنان آسانتر است اما باید گفت که با توجه به ساختار سیاسی آمریکا این موضوع درست نیست. دموکراتها اگرچه نشان میدهند نگاه تنشزدایی به سیاست خارجی دارند و سیاست نسبتا نرم اما هوشیارانهای نسبت به دشمنان خود دارند اما در مقابل ساختارهای تصمیمساز دیگری چون کنگره آمریکا با توجه به اینکه جمهوریخواهان مخالف این نوع سیاست هستند با سد آنها روبرو می شوند و درواقع سیاستهای نرم آنان در حوزه خارجی چندان راه گشا نیست. دموکراتها نشان دادهاند در مقابل جمهوریخواهان در کنگره درواقع بیشتر خلع سلاح هستند.
تجربه برجام نشان میدهد که دموکراتها مسائل مهم جهانی را به چرخه رقابت حزبی سیاسی خود وارد کرده و به بهانه مخالفت جمهوریخواهان آنرا مسکوت گذاشته و بازی سیاسی عدم امتیازدهی خود را انجام میدهند.از سوی دیگر جمهوریخواهان نیز نگاهی تند در حوزه سیاسی دارند و در حوزه مذاکرات سیاسی اگرچه پر نفوذترند و میتوانند نمایندگان تندروی کنگره که هم حزبی خود آنان هستند را با سیاست خارجی خود همراه کنند اما در تصمیم سازی برای انجام کارها رویکرد نرمی ندارد و از این جهت توافق و حتی معامله با وجه ترامپی با جمهوریخواهان چندان امکان پذیر نیست و اتفاق نمیافتد. بنابراین در این حوزه وضعیت کشورمان در مقابل هر دو حزب سیاسی آمریکا چندان تفاوتی با یکدیگر ندارد و جمهوری اسلامی با شناخت ابزار سیاسی نرم و سخت آمریکایی باید در سطح بین الملل سیاست خود را پیش ببرد.
منبع.فارس
انتهای پیام