*گرچه پندارند دیری هست، همچون قطرهها در خاک ، رفتهای در ژرفنای خواب ، لیکن ای پاکیزه باران بهشت، ای روح عرش، ای روشنای آب
من تو را بیدار ابری پاک و رحمتبار میدانم
اما زمانی که صحبت از عرض ارادت به آستان امام رئوف(ع) می آید، آن هم به زبان نظم، حال خوش ارادت از جنس دیگریست، خصوصا آنکه این عرض خاکساری از زبان شاعر شهیر و به نام خراسان مهدی اخوان ثالث باشد؛ شاعری که به اعتراف صاحبان فن در بلندای شعر معاصر فارسی ایستاده است.
در این مجال، به بهانه دلتنگی برای پنجره فولاد حضرتش، گشتی در دیوان این شاعر بنام داریم، تا از زبان او باری دیگر با اماممان سخن بگوییم.
منبع : منبع : آستان نیوز، انتخاب تصویر و کلیپ ” رواپرس ”
ای علی موسی الرّضا، ای پاکمردِ یثربی در توس خوابیده
من تو را بیدار میدانم
زندهتر، روشنتر از خورشید عالمتاب
از فروغ و فرّ شور و زندگی سرشار میدانم.
گرچه پندارند دیری هست، همچون قطرهها در خاک
رفتهای در ژرفنای خواب
لیکن ای پاکیزه باران بهشت، ای روح عرش، ای روشنای آب
من تو را بیدار ابری پاک و رحمتبار میدانم
ای (چو بختم) خفته در آن تنگنای زادگاهم توس
-(در کنار دون تبهکاری که شیرِ پیر پاک آیین، پدرت، آن روح رحمان را به زندان کشت)-
من تو را بیدارتر از روح و راح صبح، با آن طرّۀ زرتار میدانم.
من تو را بیهیچ تردیدی (که دلها را کند تاریک)
زندهتر تابندهتر از هرچه خورشید است در هرکهکشانی، دور یا نزدیک
خواه پیدا، خواه پوشیده
در نهانتر پردۀ اسرار می دانم
با هزاریّ و دو صد، بل بیشتر، عمرت
ای جوانیّ و جوان جاودان، ای پور پاینده،
مهربان خورشید تابنده،
این غمین همشهری پیرت،
این غریب مُلک ری، دور از تو دلگیرست
با تو دارد حاجتی، دردی که بی شک از تو پنهان نیست
وز تو خواهد (در نمانی) راه و درمانی
جاودان جان جهان! خورشید عالمتاب!
این غمین همشهری پیر غریبت را، دلش تاریک تر از خاک
یا علی موسی الرّضا، دریاب.
چون پدرت این خسته دل زندانی دردی روانکش را
یا علی موسی الرّضا دریاب، درمان بخش
یا علی موسی الرّضا دریاب
تهران، مهرماه ۱۳۶۱