جمعه 14 اردیبهشت 1403 - Friday 03 May 2024

” وقف – نذر ” رسانه رضوی علیه آلاف التحیه و الثناء ( رواپرس ) / در مسیر خوشبختی

” وقف – نذر ” رسانه رضوی علیه آلاف التحیه و الثناء ( رواپرس ) / در مسیر خوشبختی
سوار ماشین بودم و آرام آرام از فضای شهر خارج می شدیم‌. نسیم فروردین ماه، درختان و سبزه های کنار جاده همه و همه دست به دست هم داده بودند تا حسی وصف ناپذیر را برایم به ارمغان بیاورند.

با خودم فکر می کردم همیشه اولین هایی در زندگی همه ما وجود دارد که خیلی مهم و خاطره انگیزند و حالا این سفر کوتاه چند ساعته من هم جزء همان اولین ها بود. اولین گزارشی نبود که برای تهیه اش می رفتم. ولی اولین گزارش و فعالیت رسانه ای رضوی ام بود و اشتیاق خاصی نسبت به آن داشتم. من همراه خالص ترین خدمتگزاران امام رضا(ع) در کانون عقیله بنی هاشم(س) شهر چمران که در آغازین روزهای سال نو، حرکتی زیبا را رقم زده بودند، در جاده پیش می رفتیم. همراه وسایلی که می رفت تا زندگی را به کام یک زوج جوان شیرین کند. مگر لحظاتی زیباتر از این هم وجود داشت؟ حیفم آمد لحظه به لحظه این حال خوب را ثبت نکنم. پس دوربین را روشن کردم تا اولین فیلم را برای اولین گزارشم از جاده عشق بگیرم.

کانونی با فعالیت های محرومیت زدایی

بعد از گذشت دقایقی، ماشین نزدیک خانه ای توقف کرد. اعضای خانواده که از قبل آمدن ما به آن ها اطلاع داده شده بود کنار در ایستاده بودند. با پیاده شدن مسئول کانون و بقیه سلام و احوالپرسی ها و خوش آمدگویی های گرم و مهربان بود که نثارمان می شد. کسب اجازه ای کردم برای شروع ضبط و فیلم گرفتن. حالا نوبت این بود که جلوی دوربین بایستم و پلاتوی شروع(مقدمه) را بگویم: «کانون خدمت رضوی عقیله بنی هاشم(س) شهر چمران که پیشتر در روستاهای اطراف شهر در جهت محرومیت زدایی و تبلیغ سبک زندگی رضوی فعالیت می کرد این بار اقدام به تهیه و اهدای جهیزیه زوج جوانی در روستای گرگر کرد.» از فهمیه هاشمی مسئول کانون خواستم جلوی دوربین بیاید و توضیحاتی را به مخاطبین بدهد و معرفی کوتاهی از فعالیت های کانونشان داشته باشد. دوستان هم در حال جابجایی و انتقال جهیزیه از ماشین به خانه پدرعروس بودند. زاویه دوربین و محل ایستادن را جابجا کردم و مجددا مشغول ضبط شدیم. «کانون خدمت رضوی عقیله بنی هاشم(س) به عنوان جزء کوچکی از موسسات خیریه خوزستان عزیز از سال 95 با اقلیت خیرین شروع به فعالیت کرد و حالا یک سالی هست که با کانون خدمت رضوی بندر ماهشهر همکاری می کند. کانون بر اساس ریل گذاری قانونی و منظم هدف های تعیین شده ای که بنده با مشورت اهل فن و خیر انجام داده و ترسیم کردم فعالیت می کند. این فعالیت ها عبارتند از: پخش ارزاق و گوشت در روستاهای اطراف شهر چمران، پخش غذای گرم به مناسبت های مختلف(ولادت و شهادت)، خرید بخاری در زمستان‌، خرید وسایلی چون اجاق گاز، یخچال، تلویزیون، فرش و موکت‌، کمک هزینه خرید عینک و کمک هزینه های ویزیت و دارو جهت درمان، پخش ماسک، پخش دارو، خرید اسباب بازی ویژه ایتام روستایی، خرید لباس ویژه ایتام روستایی، خرید پیراهن زنانه یا قواره پارچه ویژه بانوان روستایی، آماده سازی پک جهیزیه ویژه نوعروسان روستایی.» وی در ادامه بیان کرد: «انشاءالله که تلاش های خالصانه اصحاب خیر خوزستان با محوریت محرومیت زدایی فرهنگی، اعزام گروه های جهادی به مناطق محروم و روستایی به صورت مدون و تشکیلاتی در حوزه فرهنگی، هنری، علمی، پزشکی، اشتغال زایی، پشتیبانی و هدایت گروه های جهادی در حوزه های فقر و اوقات فراغت و نهادینه کردن تمدن اسلامی و بعدها سبک زندگی اسلامی با بهره گیری از فرهنگ علوی به ثمر خواهد رسید.»

همین دعای خیر ما را بس

با تعارف صاحبخانه به داخل خانه رفتیم تا با عروس هم دیداری داشته باشیم. در همان اتاقی که وسایل جهیزیه را قرار داده بودند نشستیم و با عروس و خانواده اش دقایقی صحبت کردیم و جویای حس و حال عروس شدیم. با آن چادر سفید سر به زیر انداخت و شادی اش را با لبخند و تشکر ابراز کرد. با نگاه کردن به چهره ها و دیدن برق چشمان می شد فهمید چه اندازه خوشحال هستند. از اینکه حالا دیگر عروس دست خالی به خانه همسر نخواهد رفت و علاوه بر وسایل خانه، چمدانی پر از لباس و پارچه، جعبه های زیبای کادویی و وسیله های دیگر در اختیار دارد. خواهر عروس پذیرایی مختصری از ما کرد و چقدر این سادگی دوست داشتنی بود. این صفا، صمیمیت و محبت خانواده ای ساده و خاکی. پدر خانواده که کنار چارچوب در ایستاده بود و حواسش به همه چیز بود، قدمی به داخل اتاق آمد و رو به خانم هاشمی و من گفت: «خدا پدر و مادر هر دوی شما را رحمت کند.» همین جمله کوتاه ولی پرمحتوا کافی بود برای خوب شدن حال دل هایمان. بار دیگر از اعماق وجودم شاکر خدا شدم که من را در این مسیر قرار داد. راهی که جز خوشبختی در آن نمی دیدم. مگر می شود این دعای خیر و آمرزش خواستن برای پدر و مادرت از زبان دیگران را با چیز دیگری در دنیا عوض کنی؟ مادر داماد هم که مهمان خانه خانواده عروسش بود، از خادمیاران رضوی بابت اهدای وسایل تشکر می کرد و بقیه اعضای خانواده هم با دعاهای خیر و قدردانی ما را تا دم در ماشین بدرقه کردند. پدر مهربان خانه زودتر از ما خودش را به ماشین رساند و در را برایمان باز کرد و شرمنده اش شدیم. حالا دوباره سوار ماشین بودیم و با روحیه ای تازه، حالی خوش و اراده ای بیش از پیش محکم، از سفر جهادی کوتاه ولی پرخاطره روستای گرگر در غروب روزی از روزهای زیبای خدا به سمت شهر برمی گشتیم. در مسیر بازگشت چیزی جز سکوت نبود. شاید از زیادی حرف دل بود که سکوت را ترجیح می دادیم و حس خوبمان را با خدا از پشت همان شیشه های ماشین با نگاه به آسمان و کائناتی که ذره ذره اش وجود یگانه خالق زیبا را گوشزد می کرد به اشتراک می گذاشتیم. در همان حال، پلاتوی آخر را در دلم زمزمه می کردم: «محرومیت زدایی و ایجاد زندگی عادلانه رضوی از اهداف و آرمان های خادمیاران رضوی است. به امید تحقق این آرمان ها: اللهم عجل لولیک الفرج.»

گزارشگر: آرزو خنفری-خبرنگار آستان نیوز از خوزستان

مطالب مرتبط

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *