یکشنبه 09 اردیبهشت 1403 - Sunday 28 April 2024

” وقف – نذر ” رسانه رضوی علیه آلاف التحیه و الثناء ( رواپرس ) / مرور خاطرات سفر با زائر اولی‌های سلطان عشق

” وقف – نذر ” رسانه رضوی علیه آلاف التحیه و الثناء ( رواپرس ) / مرور خاطرات سفر با زائر اولی‌های سلطان عشق
انسان تا وقتی که نعمتی را از دست ندهد قدرش را نمی‌داند ولی با از دست دادن آن متوجه می‌شود که نعمت بزرگی داشته و از شکر آن غافل بوده است. با شیوع کرونا از اسفند ۹۸ درب حرم‌ مطهر رضوی بسته و هم‌زمان با عید فطر بازگشایی شد؛ اکنون تردد فقط در صحن‌ها ممکن است و زیارت محدود شده است.

این روزها که در دهه کرامت قرار داریم در ذهن آخرین زیارت را مرور می‌کنم؛ زیارتی که با زائر اولی‌ها همراه بودم، زیارتی که در ذهن تمامی زائران حک شد. سال گذشته دقیقاً روز میلاد امام رضا(ع) با حضور خادمان رضوی در دفتر خبرگزاری دلم هوای حرم داشت ولی به فاصله چند ماه آقا برای چندمین بار دعوت‌نامه حضورم را امضا کرد و به‌عنوان خادم رسانه افتخار حضور در صحن و سرای حضرت را پیدا کردم.

قصه از اینجا شروع شد؛ روز موعود فرا می‌رسد قرار ساعت ۱۴ بعدازظهر؛ عاشقان یک‌به‌یک می‌آمدند و خیلی‌ها نیز زودتر در محل حاضرشدند، از هم می‌پرسند زائر آقا هستید؟ با برقی که در نگاه همه است اطمینان حاصل می‌کنند که درست آمده‌اند.

هوا سوز خاصی دارد ولی آن‌ها به عشق حضرت سرمای هوا را متوجه نمی‌شوند. بعد از یک ساعت بالاخره اتوبوس از راه می‌رسد و مسافران یک‌به‌یک سوار می‌شوند، با خواندن اسامی اشک در چشم‌ها حلقه‌ می‌زند. خیلی‌ها باورشان نمی‌شود و می‌گویند انگار خواب هستیم. با صلوات مدیر کاروان، مسافران از بدرقه‌کنندگان خداحافظی کرده و اتوبوس در جاده عاشقی حرکت می‌کند.

بابا مشهد چه شکلی است؟

از فرصت استفاده کرده و در طی مسیر با چندتن از آنان به گفت‌وگو می‌نشینم. آقایی ۳۶ ساله که همراه با خانواده راهی این سفر شده است خود را امین کشاورز معرفی می‌کند و می‌گوید: حس بسیار خوبی دارم که به همراه خانواده به پابوس امام رضا (ع) می‌روم، اشتیاقم قابل وصف نیست چون خیلی آرزوی این سفر را داشتم.

وی که ذوق خاصی در چشمانش موج می‌زند، ادامه می‌دهد: دخترم شش سال دارد، هر وقت فردی از اقوام زائر آقا علی بن موسی‌الرضا(ع) می‌شدند از من می‌پرسید که بابا مشهد چه شکلی است؟ ما وصف مشهد را می‌کردیم ولی به دلیل هزینه‌های جاری زندگی و درآمد پایین امکان سفر نداشتیم، یک روز در شهادت امام رضا(ع) در یک برنامه تلویزیونی اعلام کردند کسانی که تاکنون مشهد نرفته‌اند می‌توانند با شماره‌های اعلام‌شده تماس بگیرند، ما هم تماس گرفتیم و یک هفته پیش به ما زنگ زدند و گفتند آماده‌ باشید که به مشهد اعزام خواهید شد؛ لحظه‌ای که متوجه شدم زائر آقا هستم گفتم آقاجان قربانتان بروم که ما را دعوت کردید.

کشاورز از حس و حالش می‌گوید و ادامه می دهد: حس خوبی دارم فکر نمی‌کردم امام رضا (ع) میزبان ما باشند، الآن هم انگار در خواب هستم که مشهد می‌روم، به آقا می‌گویم، آقاجان ممنونم که ما را میهمان کردید؛ آرزوی شفای بیماران مخصوصاً مادرم و خوشبختی و عاقبت‌به‌خیری فرزندانم را دارم.

فکر نمی‌کردم آقا به این زودی‌ها من را بطلبند

صلوات‌های مکرر زائران فضای اتوبوس را عطرآگین می‌کند. مریم میرزایی دیگر زائری است که به همراه فرزندش راهی این سفر شده است. می‌گوید: در آرزوی دیدن حرم و زیارت لحظه ‌شماری می‌کنم.

وی اشاره می‌کند: شب قبل از تماس از طرف آستان قدس، امام رضا (ع) را در خواب دیدم که عصر همان روز با من تماس گرفتند که اسمت را برای کاروان نوشته‌ایم می‌آیید یا نه؟ حس و حال قشنگی بود و خواب آن را دیده بودم، اصلاً فکر نمی‌کردم به این زودی‌ها آقا من را بطلبند.

این زائر یادآور می‌شود: لحظه‌ای که گفتند زائر آقا خواهم بود فقط گریه می‌کردم چون اصلاً فکرش را نمی‌کردم به این زودی‌ها زائر آقا شوم، تا به امروز بدون همسرم جایی نرفته بودم ولی در این سفر نتوانستم نه بیاورم چون خود حضرت من را طلبیده بودند.

میرزایی اضافه می‌کند: با دیدن گنبد طلایی آقا، در ابتدا ظهور امام زمان (عج) و سپس سلامتی همه بیماران و خوشبختی همه جوانان را خواهم خواست و اینکه همه آرزومندان این صحن و سرا طلبیده شوند.

فقط گفتم «یا امام رضا…»

علی رمضانی که ۴۲ سال دارد به همراه خانواده راهی مشهد مقدس است و بیان می‌کند: دو سه ماهی می‌شد که در آستان قدس نام‌نویسی کرده بودیم. ۱۰ روز پیش با ما تماس گرفتند که پایان هفته راهی مشهد خواهیم شد. آن لحظه که گفتند زائر آقا هستیم فقط گفتم «یا امام رضا…» چون چیز دیگری نمی‌توانستم بر زبان بیاورم و خیلی خوشحال بودم.

وی با بیان اینکه فکر نمی‌کردم آقا این‌گونه خودشان میزبانی کنند و به‌واسطه آستان قدس راهی شویم، تصریح می‌کند: یک سالی می‌شود که بیمار هستم و چند باری مشهد مشرف شده‌ام ولی این‌بار متفاوت است چون برای شفا می‌روم و حاجتم گرفتن شفاست.

رمضانی خاطرنشان می‌کند: لحظه دیدار را نمی‌توان توصیف و در قالب کلمات مطلبی را بیان کرد فقط می‌توانم بگویم خیلی خوشحال هستم.

طبیب دردمندان ما را دعوت کرده است

فاطمه محمدزکی که ۴۱ سال دارد، اظهار می‌کند: با دیدن گنبد طلایی به آقا خواهم گفت که «آقاجان خیلی دوستت دارم» ممنونم که من را دعوت کردید. فکرش را نمی‌کردیم که آقا ما را بطلبند و ما بتوانیم دو بیمار را به همراه خود ببریم در حقیقت طبیب دردمندان ما را دعوت کرده است.

وی تأکید می‌کند: فکر نمی‌کردم آقا امام رضا (ع) ما را به این زودی بطلبند حاجت من شفای همسر و پسرم است که هر دو بیمار هستند، ما دکترهای بسیاری رفته و نتیجه نگرفته‌ایم ان‌شاءالله دست‌پر بازگردیم.

محمدزکی بیان می‌کند: اولین لحظه که شنیدم زائر آقا خواهیم شد خیلی خوشحالم شدم و گفتم ممنونم که کارت دعوت دادید و ما را قبول کردید تا با زائر شدن شفای دو بیمار را از شما بگیریم.

بهترین دعا برای کشورم

عبدالرضا نظری که ۶۰ سال سن دارد بابیان اینکه تنها یک‌بار و آن‌هم در زمان کودکی به مشهد مشرف شده است، می‌گوید: فکر نمی‌کردم آقا میزبان باشند و البته این برای من افتخار است. اولین جمله‌ای که به آقا خواهم گفت این است که امنیت در کشور جاری و ساری باشد و ما را از شر دشمنان نجات دهد چون دشمنان بسیاری داریم. برای سلامتی خانواده و فرزندانم دعا خواهم کرد و برای همه ایرانی‌ها بهترین‌ها را از امام رضا (ع) خواستار خواهم بود.

زهرا قاسمی‌ها که ۳۸ ساله دارد و به همراه دو فرزند خود به این سفر آمده است، اشاره می‌کند: به امام رضا (ع) خواهم گفت از اینکه من و فرزندانم را طلبیدند ممنونم، بعد از ۱۱ سال زائر امام رضا (ع) شدم و پسرم نیز برای اولین بار است که زائر امام هشتم می‌شود.

وی ادامه می‌دهد: اصلاً فکر نمی‌کردم امام رضا (ع) به این زودی‌ها ما را بطلبند و مدام می‌گفتم چرا آقا ما را نمی‌طلبند؟ نمی‌دانم از خوشحالی چه‌ بگویم وقتی گریه می‌کنم پسرم می‌گوید مامان چرا گریه می‌کنی می‌گویم اشک خوشحالی است. لحظه‌ای که گفتند زائر آقا هستم انگار دنیا را به من دادند. خدا هرکسی که باعث شد راهی این سفر شویم را خیر دهد به‌محض اینکه وارد حرم شوم اولین دعایم را در حق آنان خواهم داشت.

اعزام ۴۶ زائر اولی

سیدرضا حسینی خادمیار آستان قدس رضوی می‌گوید: در بخش زائر اولی‌ها خادمیار هستم و این زائران اغلب تاکنون مشرف نشده‌اند و یا اینکه از طریق آستان قدس شناسایی و طی نامه‌ای به نمایندگی قزوین معرفی‌شده‌اند و طبق لیستی که موجود است ۴۶ نفر زائر در این سفر همراه ما خواهند بود.

مقصد اول قدمگاه است زائران خوشحال پله‌های قدمگاه را یکی پس از دیگری طی می‌کنند. در مسیر خانم‌ مسنی می‌پرسد دخترم اینجا حرم امام رضا (ع) است؟ می‌گویم نه مادر جان یکی دو ساعت دیگر می‌رسیم اینجا قدمگاه آقاست زیارت کن و ما را هم از دعای خیرت فراموش نکن.

بالاخره انتظارها تمام می‌شود و با رسیدن به «زائرشهر»، زائران اسکان داده می‌شوند و مقرر می‌شود که بعد از صرف ناهار ساعت ۱۵ همه راهی حرم ‌شوند، زائران لحظه‌شماری می‌کنند البته من هم از این قاعده مستثنی نیستم.

نگاهم به گنبد افتاد و زبانم قفل شد

با ورود به صحن و سرا لحظه موعود فرامی‌رسد و عده‌ای بهت‌زده به گنبد می‌نگرند و عده‌ای دست در پنجره فولاد گره کرده و عده‌ای هم گوشه صحن اشک می‌ریزند و با آقای مهربانی‌ها درد دل می‌کنند، صدای بلند صلوات فضا را عطرآگین می‌کند و با اذان همه به‌صف نماز می‌ایستند.

فاطمه حسینی دختری هفت‌ساله که از ابتدای مسیر شعرهای آقا را برایم زمزمه می‌کند یکی را برایم می‌خواند: «مو از همو بچگیام زنجیری و دیونتم مشتریه پا به قرص دم سقا خَنَتم»؛ «اگه خوبم اگه بد، گدائیت افتخارمه این مدال نوکری، نشونه عیارمه»؛ «خودتم مثل همو، گنبد زردت طلایی / بره ما ایرانیا خودت یه پا کربلایی»؛ نگاهم بین خانم‌های اطرافم می‌چرخد همه اشک می‌ریزند.

فاطمه می‌گوید: زیارت خیلی خوب بود وقتی حرم را دیدم خیلی خوشحال شدم و به آرزویم رسیدم قبلاً به آقا گفته بودم آقاجان دوست دارم مشهد بیام. امروز گنبد طلایی آقا را دیدم گفتم «سلام بر امام رضا (ع)».

بعد از زیارت سراغ خانم‌های مسن کاروان می‌روم که پیرزنی با زبان ترکی به من می‌گوید: بیش از ۳۰ سال بود که زیارت نیامده بودم از روزی که به من گفتند زائر امام رضا (ع) می‌شوم شب‌ها خواب نداشتم. گنبد را دیدم نابودی دشمنان و سربلندی اسلام و سلامتی همه را خواستم و یکی از حاجات من زیارت امام رضا (ع) بود که برآورده شد.

امیرعباس صفری زائر هشت ساله این کاروان می گوید: برای اولین بار است که به مشهد می‌آیم، قبل از آمدن خوشحال بودم. اولین بار گنبد را دیدم گفتم خدایا همه مریض‌ها را شفا بده و الآن هم حس خوبی دارم و خوشحالم.

دوست نداشتم برگردم

فروغ محمدحسینی می‌گوید: دومین بارم است که زائر آقا شدم و از زیارت اولم چند سالی می گذرد. در ابتدا گفتم آقاجان غریب هستم و همه‌اش می‌ترسیدم دستم به ضریحش نرسد ولی چندین مرتبه زیارت کردم و شفای بیماران و همسرم را آرزو کردم.

نگاهی به اطرافم می‌اندازم هرکدام از زائران غرق در دنیای خودشان با روشنایی خراسان خداحافظی می‌کنند؛ دلم نمی‌خواهد حس و حال هیچ کدام از همسفرانم را با سوالاتم به هم بزنم در همین حین فضا آکنده از عطر صلوات می‌شود؛ اتوبوس حرکت می‌کند و ما مشهد را به مقصد قزوین ترک می‌کنیم.

اکنون بعد از چند ماه که زیارت مشهد مقدس محدود شده و برای رعایت پروتکل‌های بهداشتی بهتر است سفر نکنیم در این روزهای دهه کرامت دل همه عاشقان اهل بیت(ع) برای زیارت آقا پر می‌کشد؛ بغض گلویم را می‌فشارد پنجره اتاق را باز می‌کنم، پرنده کوچکی آرام از روی درخت روبه‌رو به آسمان پرواز می‌کند؛ چشم‌هایم را می‌بندم و دعا می‌کنم در آینده‌ای نزدیک با شکست ویروس منحوس کرونا چشمان زائران به حرم آقا علی بن موسی‌الرضا (ع) منور شود؛ چشم باز می‌کنم، پرنده همچنان آزاد و رها در آسمان آبی پرواز می‌کند؛ زیر لب زمزمه می‌کنم «به شکوفه‌ها به باران… برسان سلام ما را…»

گزارشگر: سیده زهرا فلاح حسینی

مطالب مرتبط

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *