گنبد ناز و قشنگش بسان گنبد خضراء / می برد دلای ما را « مسجد همیشه جامع » .
یادم آمد
شوق روزگار کودکی
مستی بهار کودکی
یادم آمد
آن همه صفای دل که بود
خفته در کنار کودکی
رنگ گل جمال دیگر در چمن داشت
آسمان جلال دیگر پیش من داشت
شور و حال کودکی برنگردد دریغا
قیل و قال کودکی برنگردد دریغا
به چشم من همه رنگی فریبا بود
دل دور از حسد من شکیبا بود
نه مرا سوز سینه بود
نه دلم جای کینه بود
شور و حال کودکی برنگردد دریغا
قیل و قال کودکی برنگردد دریغا
روز و شب دعای من
بوده با خدای من
کز کَرَم کند حاجتم روا
آنچه مانده از عمر من به جا
گیرد و پس دهد به من دمی
مستی کودکانه مرا
شور و حال کودکی برنگردد دریغا
قیل و قال کودکی برنگردد دریغا
***
عزاداری هم عزاداری های قدیم
*
« مران یک دم ساربان اُشتــر ناقه زینب مانــده انــدر گـل … »
اجرا با نوای آسمانی : شادروان ” حاجاصغر سعیدمنش “
شاعر : ( ؟ ) ؛
محل اجرا : هیأت حیدری در فین کاشان
زمان اجرا: سالهای قبل از انقلاب اسلامی 57
التماس دعا