یکشنبه 09 اردیبهشت 1403 - Sunday 28 April 2024

چرا صداهای مبهم و یا دیدن یک سایه در شب برای برخی ترسناک است؟

چرا صداهای مبهم و یا دیدن یک سایه در شب برای برخی ترسناک است؟
*مطالعات صورت گرفته نشان می دهند که بسیاری از دریافت ها و تصورات ما ناشی از انتظارات ما هستند. در تاریکی به علت کاهش داده های تصویری که تشخیص اشیاء و تفاوت ها را دشوار می کند، مغز ناچار به تکمیل اطلاعات است.
پژوهش های صورت گرفته نشان می دهند که خیلی از دریافت ها و تصورات ما ناشی از توقعات ما هستند. در تاریکی به علت کاهش اطلاعات تصویری که تشخیص اشیاء و تفاوت ها را دشوار می کند، مغز ناگزیر به تکمیل داده ها است.

به گزارش ایسنا، یکی از پرسش هایی که امکان دارد اکثر اوقات ذهن ما را درگیر کرده باشد این است که به چه علت انسان در شب بیشتر از روز می ترسد؟ به چه دلیل صداهای ابهام آمیز، خش و خش و یا دیدن یک سایه در شب برای بعضی این همه وحشتناک است؟ چرا با گوش دادن همان صداها در روز اینگونه احساس خطر نمی کنیم؟

” یوهانس کلاکل”، روانشناس اجتماعی علت این احساس در تاریکی را از نگاه روانشناسی تکاملی توضیح می دهد.

وی می گوید که از تاریکی می ترسیم، برای اینکه شب آبستن خطر است. او قابلیت پنهان شدن و کمین کردن در تاریکی، خلوت بودن شب و در نتیجه، عدم دسترسی به کمک در صورت خطر را من جمله عواملی می داند که شب را بطور عینی پرخطر جلوه می دهند.

از سوی دیگر به گفته او خوف از تاریکی تا حدی هم اکتسابی است، به عنوان مثال خردسالان از کودکی یاد می گیرند از تاریکی بترسند.

اما ترس از تاریکی یک احساس ذهنی هم هست. برای نمونه زمانی که شبانگاه در خانه و در امنیت به سر می بریم نیز امکان دارد بترسیم. به گفته یوهانس کلاکل، مغز انسان مدام در تلاش برای پیش بینی آن چیزی است که با احساسمان درک می کنیم( اگرچه امکان دارد حس ما با آنچه در واقعیت وجود دارد در تضاد باشد).

مطالعات صورت گرفته نشان می دهند که بسیاری از دریافت ها و تصورات ما ناشی از انتظارات ما هستند. در تاریکی به علت کاهش داده های تصویری که تشخیص اشیاء و تفاوت ها را دشوار می کند، مغز ناچار به تکمیل اطلاعات است.

این روانشناس اجتماعی از آسان تر و محتمل تر بودن تخیل در این شرایط سخن می گوید. به طور مثال با شنیدن یک صدای خش و خش ضعیف، چون اطلاعات خارج برای مغز مرموز است، مغز سعی می کند وانمود کند چیزی هست و چیزی می داند یا به عبارتی قصه سرایی کند.

یوهانس کلاکل در ادامه تفاوت کلی میان خوف و استرس را که به اعتقاد او فرقی بنیادی است، شرح می دهد. به گفته وی ترس به آن معناست که خطری معلوم، سلامتی و هستی انسان را تهدید می کند. برای نمونه ترس از سگی که تصمیم دارد به ما حمله کند. ترس یعنی درک یک خطر حقیقی و فوری. استرس اما هنگامی که به سراغ ما می آید که قابلیت روی دادن وضعیتی ترس آور را می دهیم؛ یعنی درک خطر نادرست یا غیرفوری.

به گفته این روانشناس، اضطراب و نگرانی لازمه حیات انسانی است. این اضطراب است که سبب می شود از موقعیت های خطرزا دوری کنیم. با احتمال خطر، تمرکزمان بالا می رود و اشیاء و چیزهای پیرامونمان را سریعتر تشخیص می دهیم و هوشیارتر از حالت عادی می شویم، ضربان قلب در این حالت بیشتر می شود و بدن به حالت آماده باش درمی آید، اکسیژن بیشتری به مغز می رسد و ماهیچه ها آماده برای احتمال فرار می شوند.

بنابر گزارش دویچه وله، به گفته کلاکل اما مدام در هنگام اضطراب و نگرانی، بدن این چنین فعال نمی شود. او به واکنش دیگری در رویایی با خطر و داشتن ترس اشاره می کند که در انسان کم تر دیده می شود؛ به اصطلاح” خشک زدن” از ترس. این عکس العمل به گفته او بیشتر در حیوانات دیده می شود. کلاکل معتقد است که” ما آدم ها اغلب در استرس به سر می بریم تا در ترس”.

مطالب مرتبط

پاسخ دادن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *